سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

من ندارم

من یه دونه مرد واقعی ندارم که روز مرد رو بهش تبریک بگم و براش هدیه بگیرم. البته بد هم نشده ها چون ضرر میکردم و مجبور بودم که پولامو همینجوری خرج کنم. حالا شاید چند روز دیگه بهش فک کردم.
به همه  روز مرد رو تبریک گفتم الا اونی که باید تبریک بشنوه. خو چیکار کنم دیگه یادم رفته دست خودم که نیس
راستی 2تا از انگشت پای مبارک رئیسمون هم شکسته و این بود جالبترین خبر روز. آخه ندیدی که چه جوری گچ گرفته بودنش. همش یه لوله خورده بود رو پاش نمی دونی چه ننه من غریبم بازی در آورده بود. کنارم مینشست که من پاشو ببینم ولی من که محلش نمی زاشتم. آخرش گفتم گناه داره دچار کمبود محبت شده بزار حالشو بپرسم تا اینکه امروز گفتم ااااااا چی شده چرا اینجوری شدین گفت هیچی نیس فقط شکسته گفتم پس باشه ایشالا زودی خوب بشید و زیاد رو ندادم
------------------------------
ساعت 12 شب::::
+ اگه خابی 3 تک بزن
- تک تک تک
+ (این شکل بود) 
- موندم این چه سوالیه که میپرسی آخه ادم که خواب باشه از کجا میتونه تک بزنه؟
+ کجا موندی؟ خو کاری نداره انقد تک میزنم که بیدار شی. حالا حدس بزن کجام؟
- حتما جلو خونه ما هستی؟
+ آخه ساعت 12 کی دیونه شده بیاد جلو خونه شما. اگه درست جواب بدی که بوس ویبره دار جایزه میگیری
- جلل خالق تا حالا بوس ویبره دار نشنیده بودم . حالا چی هست؟ حتما تو تختی و داری به من فک میکنی؟
+ نه تو قلبتم و میوه پوست میکنم (فضای رمانتیک رو نگا کن یاد بگیر) مگه بیکارم که بهت فک کنم
- حالا بگو ببینم که بوس ویبره دار چی هست؟
+  نمی دونم فقط شنیدم که بوس ویبره دار رمانتکتره بدون صداست ولی چییییز داره خوووو. گوشت رو بیار جلو که کسی نشنوه

دیگه نمیاد

خیلی جالبه من دیشب یه پست نوشتم و از اتفاقات هفته پیش گفتم که چه دسته گل هایی رو آب دادم و از بی حوصلی و این جور حرفا..

امروز بر حسب اتفاق که بی حوصله تر بودم تو آرشیو نظرات دنبال یه چیزی میگشتم که پیدا کنم و بر حسب اتفاق رو قسمت حذف آخرین پست کلیک کردم و عینهو چیز بودن اینکه ازم مطمئن بشه یا اجازه بگیره یهویی حذف شد. جالبتر اینکه فکر کردن بهشون نمیاد و دیگه خود پست هم نمیاد

----------------------------

پ.ن:

ای افرادی که خاموشی می آید آگاه باشید که حواسم هستا ولی نمی دونم کی هستی مهم اینه که حس فضولیم رو زیادتر میکنه


یه هفته

آه خدای من. آه خدای من، چرا حسش نیس که بنویسم از هیجانات یه هفته قبل که چه دسته گلهایی آب دادم.

از مظلومیت جلوه دادن سر کار و دعوایی که با راننده داشتم سر 400تومن ول زور و دری که باز کردم تا پیادم کنه و راننده ی بیچاره خفه شد و فکر میکرد با دیوانه ای سر کار داره. و از عروسی که دیشب رفتیم و یکی رو دیدم که دوس نداشتم میدیدم.

و از تنخواه گردان پروژه ی جدیدمون بگم که هر روز به بهانه های ، هزار بار زنگ میزنه و سوال میپرسه و سوالهایی که مربوط به کار من نیس ولی چون انقدر ادم مادب و خوبیه ادم دلش نمیاد که چیزی بپرونه

خلاصه تا اینجا دیگه بسه

زنگ تفریح هفته

ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :

«همه در سکوت بودیم ناگهان خری گفت» ...

صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !

---------------------------------------

تو زندگی به هیچ چیز زیاد اعتماد نکن حتی سایه ات ، که جاهای تاریک تنهات می ذاره...

اشک تمساح و ذوق مرگی 2

بعد از چند تا بیب بیب منتظر شدم که گوشی رو برداره. از روزی که نامزد کرده زیاد وقت نمیزاره منم گفتم تا تنور داغه مشغول شیم.

گفتم:

- سلام آقای رئیس وقت دارید میخام باهاتون حرف بزنم؟

+ بله خواهش میکنم بفرمایید.

- (بدون مقدمه و حاشیه ای رفتم سر اصل مطلب) آیا من به عنوان یه حسابدار نمی تونم از افراد سوال و جواب بخام که پولایی که به عنوان تنخواه بهشون داده میشه رو چیکار میکنن و هزینه هاشونو تحویل بدن

+بله کاملا درسته چطور مگه؟

خلاصه سرتون رو در نیاره گزارش کامل و مفصلی ارائه دادم و واس چاشنی کمی اشک تمساح ریختم و هزار بار گفتم آقای رئیس خسته شدم واقعا روحمو خســـــــــــــــــــــــــــــــــته کردن.

اصلا انتظار نداشتم که رئیسمون از برخوردم استقبال کنه. اوشون گفتن شما خودتون رو خسته نکنید به هیچ عنوان به کسی پول ندین و مشغول به کار بشید.

خدایی انتظار این حرفو ازش نداشتم من اولش گفتم خستم و دیگه ... ولی ایشون گفتن شما خودتون رو خسته نکنید و به کار خودتون برسید.

جالبه ازون روز به بعد ازم میخاد که روشی پیاده کنم که خودمو خسته نکنم. و به افراد دیگه فشار میاره.

خدایا حداقل این خوشبختی رو ازم نگیر

------------------------

پ.ن:

ببخشید چون فاصله زیادی افتاد واس قسمت دوم بعضی از دیالوگ ها رو یادم رفت و از هیجانش کم شد ولی لوپ مطلب این بود که من خست نشم

اشک تمساح و ذوق مرگی 1

دوستانی که قبلا با وبم همراه بودن میدونن که من تو زندگیم فقط یه بار موذی گری با صلاح اشک تمساح داشتم و لاغیر.

این ترفند خیلی عملی بوده و جا داره از اوشون محترم که منو یاری نمودند تا در یادگیری این ترفند فعال باشم تشکر نمایم.

در پی پست قبلی که قرار بود حسابدارمون بیاد ولی نیومد باید بگم که خودش بعد نیم ساعت تل زد و گفت: که جایی نرم و سریع میام

خدا رو شکر اون روز اومد و تقریبا کمی از کارا پیش رفت

و اما بگم که این دو ماه به دلیل اینکه صورت وضعیتمون رو نگرفتیم کمی اوضاع مالیمون خوب نیس. وقتی میگفتم پول نداریم میگفتن با 100 میلیون چیکار کردی منم اعصابم داغون میشد که چرا فک میکنن پولا رو بالا رشیدم و یه آب کشیدم روش.

اینا یه طرف و رفتن به خونه و داداششم رو میدم که واس خودش میاد و میره و کتابشو بوسیده کنار و نمی خونه و با آبجی کوچیکم دعواشون میشد و مادرمو میدیدم که عین فرفره تو خونه کار انجام میده و همش دستمال دستشه و غذا درست می کنه و به خودش استراحت نمیده  از طرف دیگه خیلی عصبیم میکرد. در عرض یه ماه به اندازه یه عمر خسته و پیر شدم

قبلا یه تار موی سفید داشتم ولی الان 4تا شده. من همینجوری این موها رو تو آسیاب سفید نکردم.

2تا از آقایون شرکا هم دعوام کردن و میگفتن چرا باید پول نمونه . منم میگفتم آخه بابا جان شما همشو هزینه کردین آخه من چه جوری پول حقوق کارگر و مصالح و بدهی رو صاف و صوف کنم اونوقت از 100 تومن 150تومن هم اندوخته داشته باشم.

همه اینا بماند تا اینکه یکی از تنخواه گردان ها تل زد و گفت چک دارم و 4میلیون جابه جا کن منم گفتم پول نیس در جوابم با بی احترامی گفت من نمی دونم خودت مشکل رو حل کن و قطع کرد.

تو اون لحظه داشتم خفه میشدم (از حرص ها) گفتم همه این جنجال رو بیخیال شم و همه رو ببوسم و بیام بیرون ولی رئیس رو که مجسم میکردم منصرف میشدم.

تا اینکه رفتم خونه و حوالی 4 به آقای رئیس تل زدم

بیب..

بیب..