سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

نهایت ریلکسی

دیدمش که کنار بوته ها وایساده و دسته گلشو کشیده بیرون و با کلی هیجان بونه ها  و گلها رو آب میده

چه لذتی داشت وقتی اون بالاها خودشو میدید و احساس غرور میکرد

نظرات 2 + ارسال نظر
Aji جمعه 6 مرداد 1391 ساعت 03:37

شعور بعضیا در همون اندازه است که توی یه مکان عمومی فتح الفتوح از خودشون نشون بدن

نه خود یه جور هیجان داشت
منم اون صحنه رو دیدم اولش ازش متنفر شدم ولی بعدش منم هیجان زده شدم ازینکه اون همه ذوق داشت

شبنم یکشنبه 8 مرداد 1391 ساعت 10:27 http://seven-stones.blogsky.com



جدی ؟

بله کاملا جدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد