سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

بیا فالتو گیروم

ازونجایی که خیلی خوشم میاد فال بگیرم (البته واس سرگرمی، زیاد اعتقاد ندارم) یه نیت داشتم با 3نوع فال که هر کدومشون یه چیزی شد:

استخاره قران: جواب استخاره شما : پس اگر این کار (آوردن سوره ای مانند قرآن) را نکردید و هرگز نتوانید کرد (پس طعن به قرآن نزنید) و بپرهیزید از آتشی که هیزمش مردم بدکار است و سنگهای خارا که قهر الهی برای کافران مهیا کرده است - آیه ی 24 سوره ی بقره - این کار را انجام نده که مرتکب معصیت میشوی-نهی 



فال حافظ

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
عشقی رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
ز بر بخواهی در چهارده روایت

                                               

 
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت 
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت 
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایتجانا روا نباشد خون ریز را حمایتاز گوشه ای برون آی ای کوکب هدایتزنهار از این بیابان وین راه بی نهایتیک ساعتم بگنجان در سایه عنایتکش صد هزار منزل بیش است در بدایتجور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

تعبیر: در زندگی آنچنان که شایسته تو است به مقامی نرسیده ای و از بی چشم و رویی ناکسان در عذابی. هدف و مقصود از تو دور نیست به شرط آنکه صداقت و درستی را رها نکنی و به لطف خداوند و هنر و علم خود ایمان داشته باشی. سرگردانی و هراس و نا امیدی را از خود دور بگردان که در غیر اینصورت به بن بست خواهی رسید.

امید به زندگی

هرگز کسی را به زندگی امیدوار نکن، همین که تنهایش گذاشتی حکم مرگ است

نتیجه اخلاقی: وقتی کسی دلش خواست بمیره، به نظر فیلسوفانه من باید سریع هولش بدی پرت شه پایین.که طرف از کار خودش پشیمون نشه

آسیاب به نوبت

موقع خوردن نهار نمی دونم چه جوری شد که بحث عروسی پیش اومد.

این همکار جدیدمون انگار از چیز فیل افتاده، انقد از خودش تعریف میکنه که نگو

حالا خوبه که میبینم اینجوری نیس.

همش میگه من خوشکلم ، من خواستگار دارم، جواب هیچ کدومشون رو نمی دم. به پام پول میریزن، منتمو میکشن و...

منم گفتم بزار بحث رو عوض کرده باشم به آبجی رئیسمون گفتم پس کی عروسی آقای رئیسه؟ گفت:

- بیخیال دیگه تکرار نکنید، همه چی به هم خورد

+ اااااااااااا چرا؟

- والا دختره خواسته که مهریشو بگیره

+ خوب چه اشکالی داره، ینی واس همین موضوع ساده؟

- نه بابا گفته سند ماشین پژو رو هم میخام به اسمم بزنن

+ (تو دلم گفتم اره جون عمت، تو گفتی و من باور کردم) حیف شد، لباس عروسیم همینجوری می مونه

گفته بودم که آقای رئیس این همه ادعاش میشد، که من تا از طرف مقابل مطمئن نباشم، پا پیش نمیزارم، همین که چند مدتی باهاش خوش بود، انداختش دور.

خدا میدونه که کجاها رفتن و چه ژستهایی که نگرفته بودن، آجی محترمشون هم عکسا رو می آورد که ببینیم

 شصتم از خیلی وقت پیش، خبر داده بود.

آخه جلو آینه ماشینش قبلنا یه دونه s بزرگ بود که سنگ های کوچولویی داشت، نمی دونم چه جوری شد که s  رو برداشت و m رو جایگزین کرد ینی حرف اول اسم خانومش، تقریبا چند هفته پیش بود که m  رو هم برداشته بود. خوشم میاد که فقط ادعاش میشه و هی میگه من شانس ندارم

ماشالا ادم خوش اشتهایی هستش،ایشون دلشون میگن دختره باید خیلی خوشکل باشه ، پولدار باشه، نجیب باشه، خونواده دار باشه، خلاصه همه چی داشته باشه و یه دونه نقص نداشته باشه.

امشب به خدا میگم یکی براش ببافه که واس زمستون به تن کنه

تلخ و شیرین

صد تا بادوم شیرین نمی تونه تلخی یه بادوم شیرین رو از بین ببره، بهش اعتقاد داری

مثل چی می مونه؟؟؟

1. با در نظر گرفتن سرعت کم با توقف، مثل این می مونه که تو ............................. نشسته باشی ولی انگار عقب ، عقبکی داری جلو میری
2. با در نظر گرفتن سرعت زیاد و با توقف، مثل این می مونه که ............................ نشسته باشی ولی انگار عقب، عقبکی داری جلو میری
3. با در نظر گرفتن سرعت زیاد دور خودت بچرخی مثل این می مونه که.......................... و وقتی پیاده شی انگار همون جاییه که سوار شدی

موضوع انشاء

معلم انشاء: جاهای خالی را پر نمایید.

نمی دونم چه کاری بود که باید فل بداهه کلمه ای میگفتم واس پر شدن جای خالی

 این کارم خیلی شاهکار بود

ولی الان چیزی نیست که جایش را پر کنم