سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

یه نوع کشیدنی

+ یالا بیدار شو؟ اگه خوابی که بازم 3تک بزن

- چی شد؟ چی شده؟ می دونی ساعت چنده؟

+ حالا هر چی. یهویی از خواب بیدار شدم، چیزی به ذهنم رسید . حدس بزن از دوریت چی میکشم؟

- نمی دونم. حالا نمیشه بزاری واس فردا که یکم فک کنم

+ آخه فک کردن داره

- چه میدونم حتما سیگار- ه ش ی ش - ت ر ی ا ک

+ نخیرم از دوریت نقاشی کشیدم

- ای قربوت برم چقدر با ایحساسی. حالا بگو ببینم چی کشیدی؟

+ عکس یه دایناسور کشیدم که کنارت نشسته و هر وقت شیطونی میکنی آتیشت بزنه

- فدات بشم ، میدونم که این هوا بفکرمی. دیگه باورم شد که خیلی با ایحساسی

+ منم ازین که میدونم که میدونی خیلی خوشحالم. حالا برو بخاب دیگه خوابم میاد

یه نوع زدنی

+ چنان میزنم تو گوشت که دهنت پر از خون بشه


زنگ تفریح

با دیدن کلمات زیر یاد چی می افتی، فک نکن و زودی بگو
+ زنگ تفریح= خوراکی
+جیغ = جن
+ دود = آتیش
+ sms = از رو بی حوصلگی
+ کتاب قطور = حوصلشو ندارم
+ ضد حال = 
+ بوی بد = دماغ سوختگی
+ چاقو = کشتن ، بعدش خون
+ زائو = (ببخشید منظورم زالو بود) = چندشی
+ پشه = منو زد، خورد ، دعوا کرد
+ کرم = بعضیا دارن
+ گیس = گیس کشی
+ عروسی = ایشالا واس خودم
+ انتظار = شاهزاده و اسبش
+ شهریور = قرار عروسی
+ ناخدا = هدایتگر
+ جوراب = سوراخ
+ زلال = چشای من
+ کیف پول خالی = شپش های گرسنه داخل کیف
+ اشک تمساح = به قول کاوه جان میشه خود من
+ دلبستن = عادت
+ جدید = خیلی خوبه، تغییر روحیه
+ حسابدار = دقیق و باهوش
+ بازم من = همون حسابدار مجرد
+ بازم تو = بیکار و سرکار
+ هدیه = جعبه جواهرات
+ غیبت = موجه شده
+ قرار ملاقات = استرس و دلهره
+ تولد = حالا کوووووووووو تا تولد
+ وبلاگ = ازش خسته شدم
+ بازم تنهایی = تموم میشه
+ شب = ترس
+ شلوغی = ترمینال
+ تپش قلب = از روی ترس
+ اسم خاص = اسمی که خاصه دیگه و شناخته شده اس
-----------------------------
پ.ن:
نظراتتون رو می تونید بعد از تایید نگاه کنید

بازی زندگی

قمار زندگی فقط یه بارش به ادم طعم میده چون قمار بازهای حرفه ای ، یه بار میزارن که برنده شی

هیچ وقت طمع نکن چون بار دومی وجود نداره

حس اینکه مرد شدی

همین جمعه پیش بود که بابا و مامانم حرفشون شد. البته نه اینکه دعوا کنن و واس همدیگه ظرف و ظروف پرت کنن.

نه اصلا اینطوریم نبود.

ازین جا شروع شد که بابام میگفت:

خوش به حال زن همسایه که پا به پای شوهرش کار میکنه و تو چیدن میوه و محصولات کمکش میکنه . ای کاش زن منم اینجوری بود

مامانی هم میگفت:

خوش به حال مرد همسایه که نمیزاره زنش سختی بکشه..

بابام حالا جدا از شوخی یا جدی همیشه دوس داره که ... ینی به داشته های خودش زیاد قانع نیس

منم ازین که بابامو میدیدم و در ارزوی پسری که شونه به شونه اش کار کنه، غصم گرفت

بنابراین به این فکر افتادم که کاری انجام بدم که بابام جای خالی پسر نداشته اش رو احساس نکنه.

همین جوری دست به کار شدم و دستهای ظریف و نحیفمون رو دور علف های هرز پیچوندیم . خیلی سخت بود و هوا هم بسیار گرم.

انگشتهای دستم کاملا تاول زده بود . تازه یادم افتاد که دستکش دستم کنم.

دیگه  دستام بدجور پینه بسته بود عین دستای یه دختر دهاتی شده بود. حس عجیبی داشتم حسی عین مرد شدن و درد رو احساس نمی کردم شاید چون تنم گرم بود هیچی حالیم نبود

ولی برگشتنی ، دستام چنان میسوخت انگار تو آتش گذاشته بودن. از هر طرفی که نگاه میکردی تاول زده بود و هیچی نگفتم.

آخه بابام هر وقت دستاش اینجوری میشد هیچی نمی گفت. مرد که نباید گریه کنه

دلم براش تنگیده

وقتی که جلو چشام بود همش دعوا بود ولی الان دو هفته ای میشه که نیس دلم هواشو کرده (البته هوای اذیت کردنش)
یه بار بهش تل زدم که حالشو بپرسم ولی حالش زیاد خوب نبود. میترسم این همه چشم به راه بچه بود یه بلایی سرش بیاد (خانم حسود رو میگما)
اونوقتا نمیخاستم سر به تنش باشه ولی الان فقط دوس دارم که برگرده. یه هفته از ایشون یکی دیگه رو آوردن که شکر خدا هیچیش حالی نیس . مدرک دانشگاهی نداره فقط قراره ناجی رو بگیره.
موندم کی قرار غرق بشه که ایشون رو اوردن