سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

یه هفته

آه خدای من. آه خدای من، چرا حسش نیس که بنویسم از هیجانات یه هفته قبل که چه دسته گلهایی آب دادم.

از مظلومیت جلوه دادن سر کار و دعوایی که با راننده داشتم سر 400تومن ول زور و دری که باز کردم تا پیادم کنه و راننده ی بیچاره خفه شد و فکر میکرد با دیوانه ای سر کار داره. و از عروسی که دیشب رفتیم و یکی رو دیدم که دوس نداشتم میدیدم.

و از تنخواه گردان پروژه ی جدیدمون بگم که هر روز به بهانه های ، هزار بار زنگ میزنه و سوال میپرسه و سوالهایی که مربوط به کار من نیس ولی چون انقدر ادم مادب و خوبیه ادم دلش نمیاد که چیزی بپرونه

خلاصه تا اینجا دیگه بسه

نظرات 2 + ارسال نظر
شبنم جمعه 12 خرداد 1391 ساعت 11:10 http://seven-stones.blogsky.com


کلا شیطونی

مرسی نظر لطف شماست

Aji جمعه 12 خرداد 1391 ساعت 12:19

چرا حس نوشتن نیست؟
عروسی کی بود به سلامتی؟ همیشه به شادی
:*

نمی دونم چیه جملات نمیاد یهو یه چیزایی یادم میره
دوس دارم سریع تعریف کنم و خلاص

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد