سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

دلم براش تنگیده

وقتی که جلو چشام بود همش دعوا بود ولی الان دو هفته ای میشه که نیس دلم هواشو کرده (البته هوای اذیت کردنش)
یه بار بهش تل زدم که حالشو بپرسم ولی حالش زیاد خوب نبود. میترسم این همه چشم به راه بچه بود یه بلایی سرش بیاد (خانم حسود رو میگما)
اونوقتا نمیخاستم سر به تنش باشه ولی الان فقط دوس دارم که برگرده. یه هفته از ایشون یکی دیگه رو آوردن که شکر خدا هیچیش حالی نیس . مدرک دانشگاهی نداره فقط قراره ناجی رو بگیره.
موندم کی قرار غرق بشه که ایشون رو اوردن
نظرات 7 + ارسال نظر
حاج علی سه‌شنبه 16 خرداد 1391 ساعت 22:16 http://s-minimal.blogsky.com

همیشه همینطوره...
وقتی میرن، تازه میفهمی دوستای جالبی بود...

حالا زیادم جالب نبود
نکته مثبتی که وجود داره اینه که راحت می تونی صبحها به کار وزندگیت برسی

Aji چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 06:39

ایشالا حالش هر چه زودتر خوب بشه. کلا ماها آدمای عجیبی هستیم. تا وقتی سالمیم قدر سلامتی خودمون رو نمی دونیم. قدر سلامتی دوستانمون رو. همین که مریض می شن دل رحم می شیم. امیدوارم هم حال خودش هم بچه اش رو به راه بشه. گناه داره طفلی چشم به راه اومدن بچه بوده

منم از خدا میخام که یه بچه سالمی بهش بده چون بیچاره زخم زبون خونواده شوهرش زندگی رو به کامشون تلخ کرده

فری چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 11:50 http://fffery.blogsky.com/

اینقدر گیر بده تا دلت واسه اینم تنگ بشه!

نه بابا واس این اصلا دلم تنگ نمیشه
فقط خدامون یکیه وگرنه تفاوت وجود داره از زمین تا اسمون

کاوه چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 19:51 http://www.gongekhabdide.blogsky.com

زندگى باید کرد!
گاه با یک گل سرخ،
گاه با یک دل تنگ،
گاه باید رویید در پس این باران،
گاه باید خندید بر غمى بى پایان...

حالا گفتین گل سرخ یاد یه چیزی افتادم
گذاشتمش سر کار و پی نخود سیاه
بهش گفتم که بگرده و گل ساعت رو برام بیاره اونم 6شاخه

مجتبی پنج‌شنبه 18 خرداد 1391 ساعت 10:30

هه
نه بابا...یه ذره احساس هم داری شما سوما جان
خدا شفاش بده ایشالا...ایشالا بچه ش هم مث خودش نشه...اینم دوتا دعا

مجتبی جان خیلی ممنونم که براش دعا کردین

محمدآقایی جمعه 19 خرداد 1391 ساعت 10:09 http://mohammad-aghaiy.blogsky.com/

یه حس بدی بهم میگه که شرکت در حال غرق شدنه
این را هم واسه همین آوردند.

اتفاقا رو به صعود هستیم
مگه این اداره دارایی و مالیاتی میزارن؟

Nima سه‌شنبه 23 خرداد 1391 ساعت 20:38

dokhmaremun ashegh shode

نه بابا عاشق چیه
معلومه که پست رو نخوندی
دلم واس همکارمون که خانوم باشه تنگیده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد