سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

مردی از جنس طلا 1

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مشکوک میزنه

بعضی وقتا وقتی که ساعت 6عصر برمیگردم و هوا تاریک شده (منظورم تو این وقت سرما و اینکه هوا زودی تاریک میشه) نزدیکای خونه خودمون یکی رو میبینم که کاپشن سیاه پوشیده با جاکت قهواه ای و سر و قیافشو یه جوری سر و سامون داده انگار عروسی دعوته ولی چون هوا تاریک میشه دیگه قیافش به وضوح دیده نمیشه.
جالب اینجاست که با دم و بازدم خودش بازی میکنه و کلی صفا میکنه و جوری به درخته تکیه میده که شکست عشقی خورده
سیگاری نیس که بگم از غم عشقه ولی چرا هر وقتی که دیر میرسم خونه اونو میبینم شاید منتظر کسی هستش که احتمالا بعد من میرسه یا شاید چیزیش شده که از درون میسوزه و غمشو با دم و بازدم میده بیرون
حالا شاید یه روز رفتم جلو و بهش گفتم آقا مشکلی هست که اینجا و اونم تو تاریکی تنهایی؟ شاید بنده خدا نتونه به هر کسی بگه.
------------------
پ.ن:
خدا بازم یافتم که یکی تنهاست

نداریم، زوری که نیس

- ما یه دوست مهربون نداریم که به ما توجه کنه و همش با هم باشیم و هی برامون خواستگار بفرسته و ما هی بگیم نه این خوب نیس، نفر بعدی

- ما یه دوست مهربون نداریم که معلوماتش در حد تیم ملی باشه که اگه حسابداری یه جایی گیر کردیم به اون زنگ بزنیم نه یکی که خودش زن و بچه داره (آخه ادم وقت و بی وقت سوال براش پیش میاد)

- ما یه دوست مهربون نداریم که رفتیم کافی شاپ، یه ساعت حساب کتاب نکنه تو دلش که کی آخرین دفعه حساب کرده. پول رو بده دیگه

- ما یه دوست مهربون نداریم که با ما رو راست باشه و ما رو مخملی فرض نکنه (منظورم پشت گوش)

- ما یه دوست مهربون نداریم که دلمون تنگ شد براش 2ساعت فک بزنیم و آخرش نره همه جا جار بزنه

- ما یه دوست مهربون نداریم که نداریم. مگه تا حالا نداشتیم چیزی شده، ولی اگه یکی داشتیم که خیلی بهتر بود.


بهش میگم و میگه

بهش میگم:

+ برو دانشگاه شرکت کن

میگه:

- حوصله ندارم خو، چیکار کنم

+ برو بنایی کن، من چه میدونم.  تو اگه جرات و غیرت داشتی که دانشگاتو میرفتی. عالمو ادمو به راه راست هدایت کردم ولی تو...

- چی چی گفتی، منظورت از همه ادما کیه؟ آفرین 

+نپیچون، منظورم اینه که..

- نه منظورت ازون...

+ بسه دیگه واس ما غیرتی نشو، اصلا کی هستی که واسم تعیین تکلیف...

- چشمم روشن حالا من کیم...

+  آقا نمی خای درس بخونی دیگه بهانه نیار که آسمون ستاره نداره

- ستاره من تویی

+ بیا بازم جوگیر شد. تو دیونه ای، دیونه

- بزار اگه این دیونگیه، همینجوری دیونه باشم ولی قبلش روشن کن ببینم کیا رو راهی دانشگاه کردی

+ هیچکی هر کی پول داشته راهی شده. من کسی رو راهی نکردم

- اره دیگه ما هم علف تو باغچه هستیم و هیچی حالیمون نیس. هر حرفی زدی ...

+ وایسا وایسا بینم واس خودم میبری و میدوزی

- خو بهتر از بیکاریه، رفت خیاطی زدم، حالا که میگی میبرم بده واست لباس عروس بدوزم

+آخرش یه چیزت میشه. نکنه فک میکنی زن تو میشم. باورت میشه لوپت خیلی خوش دسته که یکی بخابونی زیر گوشِت

- دیگه چی، تو رو خدا تعارف نکن بزار پشت کنم و بعدش یه لگد هم بزن ببین کفشت هم خوش پا هستش و اذیتت نکنه یه وقت

+ نه خیالت راحت. حالا چون زیاد اصرار میکنی بزار اون یکی کفشمو بیارم که پاشنش باریک و بلنده. ببین با اسپرت بهتره یا با کفش پاشنه بلند

- اره منم همین جوری وامیستم که تو امتحانشون کنی

تفاهم یا سوء تفاهم 2

- ...

+اون دوستتون تو اون شرکت چیکار میکنه؟

- کدوم دوستم؟

+ همون دوستتون که تو شرکت راویان هستش

- آها آها شرکت رایان رو میگید. مگه چی شده؟

+ من همون روزی که با شما رفتم که اون خانوم رو ببینیم سریعاً بهتون پیشنهاد ندادم خواستم که کاملا تحقیق کنم. چند روز اتفاقی ایشون رو با یه آقای قد بلندی دیدم. نامزد داشتن؟

- نه

+ خو حتما به تازگی پیدا کردن؟

- (تو دلم گفتم مگه آجیله که ریخته باشه) نمی دونم، اگه بود که حتما ً بهم میگفت

+ خوب منتظر باشید که امروز یا فردا شیرینی عروسیشو می‌خورید

- (واس یه لحظه نتونستم خودمو کنترل کنم و زدم زیر خنده اینجوری البته رو ویبره)  ایشالا که خوشبخت بشن

+ ایشالا 

- راستی ایشالا شما هم خوشبخت بشید

+ (آقای رئیس کلی خوشحال شدن یعنی اینجوری ) ایشالا ،ولی فک نکنم که همکارشون باشه یا شایدم باشه ولی اگه بر فرض نامزدشم باشه نباید انقدر صمیمی بشن بنظرم درست و صحیح نیس

- بله کاملا صحیح میفرمایید

+ بزارید یه چیزی رو روشن براتون توضیح بدم که من در مورد یه نفری که بهم پیشنهاد میشه حتما تحقیق میکنم چون نمیخام دفعه سومی تکرار بشه. بهم چند تا دختر پیشنهاد شده که یه سریشونو همون اول رد کردم ولی به دنبال تحقیق چند نفری هستم

- (خسته نباشید) درستش هم همینه ، ماشالا...  (واس یه لحظه قفل شدم که چی، ماشالا چی) که سن و سالی ازتون گذشته و دیگه بچه نیستید شما حق انتخاب دارید و حق اینم دارید که در مورد طرف مقابل تحقیق کنید. بالاخره صحبت یه عمر زندگیه

+ من موافقم. ولی اینکه من دیگه تو سنی نیستم که عشق و عاشقی کنم و دوست بگیرم. نمیخام با احساسات طرف مقابل بازی کنم که بگم میخوام باهات عروسی کنم و باهاش رابطه برقرار کنم و بعد یه مدت ولش کنم....

- ...

+...

-...

+...

خلاصه آخرش نفهمیدم که این حرفا به من چه ربطی داره. آیا هشدار بود که بعدها با هم به تفاهم برسیم یا میخواست که سوء تفاهمی برام نشه که من یه فکرایی به سرم نزنه

خدایش نمی دونم چرا فک میکنن که من چیزایی تو سرم هستش؟ آیا فک میکنن که پولداره یا هرچی، می خام تورش کنم

نه داداش دیگه ازین خبرا نیس، منو چه به عاشقی با یه مرد مطلقه؟ تاریخ انقضاش رفت

خلاصه خیلی به خودم بالیدم که به نحو احسن حرف زدم. دیگه بزرگ شدم

--------------------------------------

پ.ن:

حالا اینا رو واس مامانم تعریف کردم. ذهن مامانم هزار تا جا رفت و آخرش گفت : آخه دختر جان اینا رو واست گفته که زمینه سازی کنه اصلا شایدم کنترلت کنه. گفتم مامان جان اگه نمیگفتی هم خودم می دونستم که کنترل میشم

دختر جان پس مواظب باش اگه روزی یا روزگاری ازت خاستگاری کرد هول نشی و بگو بزار فک کنم

گفتم مامان جان اگه اینجوری بگم که میگه این دختره از اولش هم تو نخم بوده. شاید الکی یه حرفی هم بزنه ولی بزار خیالشو راحت کنم و بگم:

آقای رئیس جان، از یه طرف که واس کار اومدم و از طرف دیگه که شما رو خانواده خودم میدونم بنابراین جوابم منفی خواهد بود (که کلاس کار بیشتر بشه)

تفاهم یا سوء تفاهم 2

- ...

+اون دوستتون تو اون شرکت چیکار میکنه؟

- کدوم دوستم؟

+ همون دوستتون که تو شرکت راویان هستش

- آها آها شرکت رایان رو میگید. مگه چی شده؟

+ من همون روزی که با شما رفتم که اون خانوم رو ببینیم سریعاً بهتون پیشنهاد ندادم خواستم که کاملا تحقیق کنم. چند روز اتفاقی ایشون رو با یه آقای قد بلندی دیدم. نامزد داشتن؟

- نه

+ خو حتما به تازگی پیدا کردن؟

- (تو دلم گفتم مگه آجیله که ریخته باشه) نمی دونم، اگه بود که حتما ً بهم میگفت

+ خوب منتظر باشید که امروز یا فردا شیرینی عروسیشو می‌خورید

- (واس یه لحظه نتونستم خودمو کنترل کنم و زدم زیر خنده اینجوری البته رو ویبره)  ایشالا که خوشبخت بشن

+ ایشالا 

- راستی ایشالا شما هم خوشبخت بشید

+ (آقای رئیس کلی خوشحال شدن یعنی اینجوری ) ایشالا ،ولی فک نکنم که همکارشون باشه یا شایدم باشه ولی اگه بر فرض نامزدشم باشه نباید انقدر صمیمی بشن بنظرم درست و صحیح نیس

- بله کاملا صحیح میفرمایید

+ بزارید یه چیزی رو روشن براتون توضیح بدم که من در مورد یه نفری که بهم پیشنهاد میشه حتما تحقیق میکنم چون نمیخام دفعه سومی تکرار بشه. بهم چند تا دختر پیشنهاد شده که یه سریشونو همون اول رد کردم ولی به دنبال تحقیق چند نفری هستم

- (خسته نباشید) درستش هم همینه ، ماشالا...  (واس یه لحظه قفل شدم که چی، ماشالا چی) که سن و سالی ازتون گذشته و دیگه بچه نیستید شما حق انتخاب دارید و حق اینم دارید که در مورد طرف مقابل تحقیق کنید. بالاخره صحبت یه عمر زندگیه

+ من موافقم. ولی اینکه من دیگه تو سنی نیستم که عشق و عاشقی کنم و دوست بگیرم. نمیخام با احساسات طرف مقابل بازی کنم که بگم میخوام باهات عروسی کنم و باهاش رابطه برقرار کنم و بعد یه مدت ولش کنم....

- ...

+...

-...

+...

خلاصه آخرش نفهمیدم که این حرفا به من چه ربطی داره. آیا هشدار بود که بعدها با هم به تفاهم برسیم یا میخواست که سوء تفاهمی برام نشه که من یه فکرایی به سرم نزنه

خدایش نمی دونم چرا فک میکنن که من چیزایی تو سرم هستش؟ آیا فک میکنن که پولداره یا هرچی، می خام تورش کنم

نه داداش دیگه ازین خبرا نیس، منو چه به عاشقی با یه مرد مطلقه؟ تاریخ انقضاش رفت

خلاصه خیلی به خودم بالیدم که به نحو احسن حرف زدم. دیگه بزرگ شدم

--------------------------------------

پ.ن:

حالا اینا رو واس مامانم تعریف کردم. ذهن مامانم هزار تا جا رفت و آخرش گفت : آخه دختر جان اینا رو واست گفته که زمینه سازی کنه اصلا شایدم کنترلت کنه. گفتم مامان جان اگه نمیگفتی هم خودم می دونستم که کنترل میشم

دختر جان پس مواظب باش اگه روزی یا روزگاری ازت خاستگاری کرد هول نشی و بگو بزار فک کنم

گفتم مامان جان اگه اینجوری بگم که میگه این دختره از اولش هم تو نخم بوده. شاید الکی یه حرفی هم بزنه ولی بزار خیالشو راحت کنم و بگم:

آقای رئیس جان، از یه طرف که واس کار اومدم و از طرف دیگه که شما رو خانواده خودم میدونم بنابراین جوابم منفی خواهد بود (که کلاس کار بیشتر بشه)