سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

موضوع انشاء

معلم انشاء: جاهای خالی را پر نمایید.

نمی دونم چه کاری بود که باید فل بداهه کلمه ای میگفتم واس پر شدن جای خالی

 این کارم خیلی شاهکار بود

ولی الان چیزی نیست که جایش را پر کنم

بازم من، بازم تو

+ کله کچلتو میبوسم 

-  

+ بازم که نیشت باز شد 

- بالاخره مهربون شدی و کله مبارکمون رو بوسیدی 

+ آخه باهوش ، کله ت که کچل نیس بد نیستا کمی ظرفیت رو بالا ببری 

- آخه گفتم چطور شد که مهربون شدی

افکارم خط خطی

بعضی وقتا وقتی میخام پست خودمو بخونم که ویرایششون کنم، خسته میشم و میخام حذفش کنم ولی میگم باشه، جایی رو نمیگیره

زندگی شیرین ینی وقتی که مورچه ای که زیر دستته و اذیت میشه با اشاره دو انگشت شصت و سبابه در هم مچاله بشه و بمیره.

من امروز مورچه ای رو دیدم که واس اینکه از قامتمون بالا بیاد این هوا اومد بالا ولی سر آخر مچاله شد و مُرد

روحــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش شاد

نرو این چند مدت، بمون زجرت بدیم

با این شایعه ی قوی تونستم تو دل رئیس و دفتر و دستک جا خوش کنم و عزیز بشم

یادمه دیروز رییسمون سر یه سری حساب و کتاب، اومد و بازم یقمونو چسبید . موندم  تا کی این یقه ما سالم و اعصاب برامون می مونه.

منم ناچاراً مجبور شدم قضیه عمل و چند روز مرخصی، رو مطرح کنم (البته جرات نداشتم که به رئیس بگم، مجبور شدم به مدیر داخلی بگم که ایشون به اوشون بگه و تمام)

طی یه نامه ی عاشقانه ای نوشتم که با ایجزه میخام دو هفته برم مرخصی جهت یه سری آزمایشات و معالجات.

مدیر داخلی گفت: حالا لازمه بری ؟

من: بله دیگه از خیلی وقت نوبت گرفته بودم

اوشون: البته سلامتی هر آدمی خیلی شرطه.  باشه من اینو مطرح میکنم. ینی نمی تونی که هر روز چند ساعتی بیای؟

من: البته اگه بتونم سر پا واستم حتما میام

اوشون ینی عملی هستش که نمی تونی پا شی؟

من : ( تو دلم وای خاک به سرم ببین تا کجاها رفت) نه بابا عمل بینی هستش

اوشون : واس زیبایی؟

من: نه واس انحراف بینی هستش نمی تونم نفس بکشم

اوشون: آها من فک میکردم که واس زیبایی هستش

من: نه خوب، وقتی انحراف رو عمل کردم دکتر خودش واس زیبایی هم یه کاریش میکنه

............

و رفت که با رئیس حرف بزنه

منم به بهانه سند حسابداری پا شدم و رفتم اتاقشون.

رئیس: خانوم حسابدار قضیه این دو هفته مرخصی چیه ، آخه یه سری آزمایش که این همه مرخصی نمیخاد مگه چه کاریه که این همه باید مرخصی برید

من: میخام برم عمل و دکتر خودش گفته که یه ماه باید استراحت مطلق داشته باشم

ایشون : اینجوریام نیس. من انگشت پام شکسته و دکتر گفت دو ماه استراحت مطلق برات مینویسم ولی میبینی که اینور میرم اونور میرم سر پروژه میرم، موشک میفرستم هوا، موشک رو از هوا میارم پایین.

من: والا عمل سختیه اگه بتونم که زودتر میام

ایشون: نکنه میخاین فکتون رو عمل کنید

من: (تو دلم فک چرا؟؟؟؟) نه  عمل بینی هستش

ایشون: آها راس میگی نباید سر رو پایین بگیری. باشه حالا کی رو جایگزینتون میکنید؟


بعد از کلی فک زدن با ایشون و گفتن اینکه کدوم قبرستونی قراره برم ، موافقت کرد که برم ولی با هزار و صد تا شرط

اول اینکه تمام فنون و اصول اینا رو به آبجیش نشون بدم که در نبود من کارا تداوم داشته باشه. بعدشم باید هفته ای یه  بار بیام که کارای حسابداری رو چک کنم که اشتباهی پیش نیاد و سر آخر برام آرزوی موفقیت و ازین لوس بازیا ...

امروز صبح هم ایشون به بهانه فاکتور آوردن به اتاقم اومدن و یه کمی براندازم کردم (یه جورایی میخاست تصویری از قبل عمل من رو داشته باشه که با بعد از عمل مقایسه کنه)

من: آقای رئیس امری داشتید؟

ایشون: نه میخاستم که این فاکتور رو تحویل شما بدم. راستی پولی چیزی خواستین تعارف نکنید

من: نه خیلی ممنون همه چی هست

نه به لوس بازی امروزش نه به پاچه گرفتن دیروزش. اصلا نرمال نیستا

بعد از چند ساعتی هم یکی از شرکا اومده و میگه: میشه این مرخصی رو عقب تر بندازی تازه دستور میداد که بزارم واس وقتی که اینا سرشون خلوت تره ینی مثلا دی ماه. منم در کمال پررویی گفتم نه نمیشه آخه نوبت گرفتم و دکترم پروازی هستش

نمیخام قیافه نحس هیچ کدومشون رو ببینم. عینهو چیز پاچمو میگیرن، جوری که به استخونم میرسه. 

----------------------------------

پ.ن:

خدا نکنه ادم دکتر زنونه بره یا عمل زنونه انجام بدهد چون اینا انقد گیر میدن که مجبو میشی بعد عمل رو هم نشونشون بدی. والا اینجوریه، چیزی نباید از کسی مخفی بمونه. همه چی باید کاملا شفاف و درست باشه

عقلمون پرید

نخودی 4تا دونه دندون عقل داشت که امروز به دست مبارک آقای دکتر،  یکیشون کشیده شد.

خیلی درد داشت البته دروغ چرا، تا الان که دردی نداشته

انصافاً دکتره چقدر مهربون و آقا بود

ادم دوس داشت همینجوری بشینه تا دونه دونه دندوناشو بکشه

هر چند ثانیه هم حالمو میپرسید، خلاصه دچار کمبود محبت شده بودیم که با وجود دکی کمبود محبت از بین رفت. کلا میگما با کشیدن دندون عقلمون، هوایی شدیم

دکی همش میگفت بشین نکنه فشارت بیافته ولی من فقط هول مرخصیم بودم که نکنه یادش بره

شکر خدا با هزار بدبختی تونستم یه روز مرخصی بگیرم ولی چه فایده باید یه سر به شرکت بزنم.

 یه فایده ی  که داره اینه که میتونم فردا به حق و ناحق پاچه شون رو بگیرم که من تو مرخصی هستم و یقمونو ول کنن.

-----------------------

پ.ن:

امروز اولین عمل هم به خوبی و خوشی سپری شد تا ببینیم عمل بعدی چی میشه.

مغز جلبک

آی حرصم میگیره ، بعضیا قد یه جلبک مغز ندارن.

دهنشون رو وقتی باز میکنن ادم دوس داره گِل بگیره