سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

نرو این چند مدت، بمون زجرت بدیم

با این شایعه ی قوی تونستم تو دل رئیس و دفتر و دستک جا خوش کنم و عزیز بشم

یادمه دیروز رییسمون سر یه سری حساب و کتاب، اومد و بازم یقمونو چسبید . موندم  تا کی این یقه ما سالم و اعصاب برامون می مونه.

منم ناچاراً مجبور شدم قضیه عمل و چند روز مرخصی، رو مطرح کنم (البته جرات نداشتم که به رئیس بگم، مجبور شدم به مدیر داخلی بگم که ایشون به اوشون بگه و تمام)

طی یه نامه ی عاشقانه ای نوشتم که با ایجزه میخام دو هفته برم مرخصی جهت یه سری آزمایشات و معالجات.

مدیر داخلی گفت: حالا لازمه بری ؟

من: بله دیگه از خیلی وقت نوبت گرفته بودم

اوشون: البته سلامتی هر آدمی خیلی شرطه.  باشه من اینو مطرح میکنم. ینی نمی تونی که هر روز چند ساعتی بیای؟

من: البته اگه بتونم سر پا واستم حتما میام

اوشون ینی عملی هستش که نمی تونی پا شی؟

من : ( تو دلم وای خاک به سرم ببین تا کجاها رفت) نه بابا عمل بینی هستش

اوشون : واس زیبایی؟

من: نه واس انحراف بینی هستش نمی تونم نفس بکشم

اوشون: آها من فک میکردم که واس زیبایی هستش

من: نه خوب، وقتی انحراف رو عمل کردم دکتر خودش واس زیبایی هم یه کاریش میکنه

............

و رفت که با رئیس حرف بزنه

منم به بهانه سند حسابداری پا شدم و رفتم اتاقشون.

رئیس: خانوم حسابدار قضیه این دو هفته مرخصی چیه ، آخه یه سری آزمایش که این همه مرخصی نمیخاد مگه چه کاریه که این همه باید مرخصی برید

من: میخام برم عمل و دکتر خودش گفته که یه ماه باید استراحت مطلق داشته باشم

ایشون : اینجوریام نیس. من انگشت پام شکسته و دکتر گفت دو ماه استراحت مطلق برات مینویسم ولی میبینی که اینور میرم اونور میرم سر پروژه میرم، موشک میفرستم هوا، موشک رو از هوا میارم پایین.

من: والا عمل سختیه اگه بتونم که زودتر میام

ایشون: نکنه میخاین فکتون رو عمل کنید

من: (تو دلم فک چرا؟؟؟؟) نه  عمل بینی هستش

ایشون: آها راس میگی نباید سر رو پایین بگیری. باشه حالا کی رو جایگزینتون میکنید؟


بعد از کلی فک زدن با ایشون و گفتن اینکه کدوم قبرستونی قراره برم ، موافقت کرد که برم ولی با هزار و صد تا شرط

اول اینکه تمام فنون و اصول اینا رو به آبجیش نشون بدم که در نبود من کارا تداوم داشته باشه. بعدشم باید هفته ای یه  بار بیام که کارای حسابداری رو چک کنم که اشتباهی پیش نیاد و سر آخر برام آرزوی موفقیت و ازین لوس بازیا ...

امروز صبح هم ایشون به بهانه فاکتور آوردن به اتاقم اومدن و یه کمی براندازم کردم (یه جورایی میخاست تصویری از قبل عمل من رو داشته باشه که با بعد از عمل مقایسه کنه)

من: آقای رئیس امری داشتید؟

ایشون: نه میخاستم که این فاکتور رو تحویل شما بدم. راستی پولی چیزی خواستین تعارف نکنید

من: نه خیلی ممنون همه چی هست

نه به لوس بازی امروزش نه به پاچه گرفتن دیروزش. اصلا نرمال نیستا

بعد از چند ساعتی هم یکی از شرکا اومده و میگه: میشه این مرخصی رو عقب تر بندازی تازه دستور میداد که بزارم واس وقتی که اینا سرشون خلوت تره ینی مثلا دی ماه. منم در کمال پررویی گفتم نه نمیشه آخه نوبت گرفتم و دکترم پروازی هستش

نمیخام قیافه نحس هیچ کدومشون رو ببینم. عینهو چیز پاچمو میگیرن، جوری که به استخونم میرسه. 

----------------------------------

پ.ن:

خدا نکنه ادم دکتر زنونه بره یا عمل زنونه انجام بدهد چون اینا انقد گیر میدن که مجبو میشی بعد عمل رو هم نشونشون بدی. والا اینجوریه، چیزی نباید از کسی مخفی بمونه. همه چی باید کاملا شفاف و درست باشه

نظرات 2 + ارسال نظر
محمدحسن عبدی جمعه 23 تیر 1391 ساعت 13:34 http://1hasan.blogsky.com

کلا

ینی چی اونوقت؟

محمدحسن عبدی جمعه 23 تیر 1391 ساعت 13:35 http://1hasan.blogsky.com

حالا راستی راستی باید عمل کنی؟؟؟

نه دیگه باید موشکی موشکی باشه
خو اگه واس زیبایی بیشتر نبود که نمی رفتم این همه راه رو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد