سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

آسیاب به نوبت

موقع خوردن نهار نمی دونم چه جوری شد که بحث عروسی پیش اومد.

این همکار جدیدمون انگار از چیز فیل افتاده، انقد از خودش تعریف میکنه که نگو

حالا خوبه که میبینم اینجوری نیس.

همش میگه من خوشکلم ، من خواستگار دارم، جواب هیچ کدومشون رو نمی دم. به پام پول میریزن، منتمو میکشن و...

منم گفتم بزار بحث رو عوض کرده باشم به آبجی رئیسمون گفتم پس کی عروسی آقای رئیسه؟ گفت:

- بیخیال دیگه تکرار نکنید، همه چی به هم خورد

+ اااااااااااا چرا؟

- والا دختره خواسته که مهریشو بگیره

+ خوب چه اشکالی داره، ینی واس همین موضوع ساده؟

- نه بابا گفته سند ماشین پژو رو هم میخام به اسمم بزنن

+ (تو دلم گفتم اره جون عمت، تو گفتی و من باور کردم) حیف شد، لباس عروسیم همینجوری می مونه

گفته بودم که آقای رئیس این همه ادعاش میشد، که من تا از طرف مقابل مطمئن نباشم، پا پیش نمیزارم، همین که چند مدتی باهاش خوش بود، انداختش دور.

خدا میدونه که کجاها رفتن و چه ژستهایی که نگرفته بودن، آجی محترمشون هم عکسا رو می آورد که ببینیم

 شصتم از خیلی وقت پیش، خبر داده بود.

آخه جلو آینه ماشینش قبلنا یه دونه s بزرگ بود که سنگ های کوچولویی داشت، نمی دونم چه جوری شد که s  رو برداشت و m رو جایگزین کرد ینی حرف اول اسم خانومش، تقریبا چند هفته پیش بود که m  رو هم برداشته بود. خوشم میاد که فقط ادعاش میشه و هی میگه من شانس ندارم

ماشالا ادم خوش اشتهایی هستش،ایشون دلشون میگن دختره باید خیلی خوشکل باشه ، پولدار باشه، نجیب باشه، خونواده دار باشه، خلاصه همه چی داشته باشه و یه دونه نقص نداشته باشه.

امشب به خدا میگم یکی براش ببافه که واس زمستون به تن کنه

نظرات 5 + ارسال نظر
نونوچه دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 22:32 http://nonoche.blogsky.com/

خیلی باحالی... کلی خندیدمممممممم×××
اووووووووووف ... چقدر دورت افاده ایی ریخته!!!

شبنم دوشنبه 26 تیر 1391 ساعت 23:32


بگو سفارش بده براش بسازن

چشم بهشون میگم

Aji سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 04:15

عجب
دیدی گفتم بذار آخر قصه ببینیم چی می شه
حالا مگه عقد کرده بودن که مهریه می خواست؟

مگه اول اسم زن قبلی با S بود؟

نه ولی همکارمون هوایی شده بود و فک میکرد که رئیسمون خاطر خامون شده
عقد نبود ولی نامزد که بودن

کاوه سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 19:41 http://www.gongekhabdide.blogsky.com

مسخره ترین سوالی که میشه از یکی پرسید:
"میتونم بهت اعتماد کنم؟!"
در تاریخ حتی یک مورد هم جواب منفی ثبت نشده!

بله دیگه همه فورا میگن بگوبه کسی نمیگم
ینی دیگه کل دنیا فهمیدن

شبنم سه‌شنبه 27 تیر 1391 ساعت 20:31 http://seven-stones.blogsky.com


پسرداییه من هی میگفت زنم باید ال باشه بل باشه . کلی ادا داشت . ما میگفتیم ببین این چه زنی بگیره . میگفت زن بگیرم انگشت به دهن میمونید . خلاصه افاده زیاد داشت .

زن گرفت و همه هم به گفته ی خودش انگشت به دهن موندن . البته به خاطر عتیقه بودن زنش . اه اه . زنش مفت نمی ارزه

دلم واس رئیسمون می سوزه میترسم همین بلا سر اوشون هم بیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد