سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

هدیه والنتاین

امسال هدیه والنتاین مجازیمونو گرفتیما

بقیه هم تو چشای روشنمون نگا کردن (ینی اینجوری) و گفتن ایش ایش والنتاین چیه

یه دونه اس تبریک هم داشتم که قبلا اشاره کردم و نخونده حذف کردم فقط اولش نوشته بود والنتاین یعنی...

هدیه حاجی هم رسید

جهت مشاهده ؛ ادامه مطلب رو کلیک نمایید

ادامه مطلب ...

عین یه دست

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سوخت...

سوختم...

دردش به استخونم رسید

آخه چرا کسی پیدا نمیشه که درک کنه

بابا ما هم اینجا هستیم. وقتی همینجور بی هوا و تو فکر بودم که نباید اینجور بشه

خیلی ظالمانه هستش

اومدیمو یکی کور بود باید اونم اینجوری سوخته بشه

خیر سرم رفته بودم که دستامو بشورم و یه لقمه غذا بخورم

هم غذا خورده نشد و هم دست شسته نشد

معلوم نیس اینا کی میان این روشویی رو درست کنن

حالا خدا رو شکر که دستم سوخت اگه...

--------------

نصیحت نامه نوشت:

وقتی تو فکر هستین به هیچ شیر آبی دست نزنید چون احتمال داره شیر آبی رنگ آب گرم باشه و شیر قرمز آب سرد باشه



بدون شرح

بگو ببینم تو چه فرقی با من داری؟



و صدای جیغ....
مامان: بچه ها چی شده؟
دختر: مامان نمی دونی داداش داره نیشگون میگره




میگم وایسا الان تموم میشه




خو از اول میگفتی که چه فرقی داریم
الانم میبوسمت که به مامی نگی :)

تماس مشکوک 3

ساعت حوالی 4:20 بعد از ظهر:

دیدم که آقا تشریف آوردن تو اتاق و موهاشونو دس میکشن و کت و شلوار رو مرتب میکنن. نمی دونم منظورش ازین کارا چی بود بعد 5دیقه نشست و رفت بیرون. صدای خانوم و آقایی یه گوش میرسید

تماس مشکوک 3

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.