سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

ضایع شدیم رفت

و اما آقای رئیس تصمیم گرفتن که خانوم حسابدار رو با کلی اسباب وسایل به اتاق نگهبانی منتقل کنه. اینجوری کسی زیاد تو شرکت ول نمی چرخه و تو دست و پا نیس.

نمیگه چرا حسابداری باید بره اتاق نگهبانی؟ با کلی اسناد و مدارک و گاو صندوق و...

من پشت گوش انداختم و فقط بهش گفتم چشم. از خدام بود که نظرش عوض بشه ولی امروز بازم تل زد و گفت:

+ به شرکت فلان تل زدید واس پیگیری؟

- بله ولی امروز تعطیله فک کنم که شرکت نباشن

+ راستی الان شما پایین هستید

- (منم با کمال ذوق مرگی گفتم) نه من الان بالام

ذوق مرگی در ما فسسسسسسسسس شد و فهمیدیم که گند زدیم. آخه نمی دونم چرا این بالا و پایین ، واس ما داستان شده

نظرات 3 + ارسال نظر
مجتبی سه‌شنبه 30 خرداد 1391 ساعت 00:05

اتاق نگهبانی!!!!!!!!!!

اتاق نگهبانی شاید اسمش یه جوری باشه ولی جای دنجی هستش
بهترین اتاق میشه گفت تو اون ساختمون

مجتبی سه‌شنبه 30 خرداد 1391 ساعت 12:28

جدی!!!!

پس ما بیخودی تو دلمون گفتیم عجب رییس نامردی داره ؟!

ببینم شما دیگه تو دلتون چی به رئیس گل ما می گید

مجتبی چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 11:37 http://sweetea.mihanblog.com/


هیچی....

شما که ازشون خوشتون نمی اومد چندان!

دله دیگه میگی چیکار کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد