در مسیر برگشت و سوار ماشین بودم.
همچنان ماشینها و ادمهای پیاده و سواره رو نظاره میکردم. حتی بعضی ثانیه روحم از این دنیا پر میکشید. پسر بچه ای بدو بدو از خیابان رد میشد که ناگهان عینهو چی از جلو ماشین رد شد که راننده زد رو ترمز و هر چی اب دهن بود پرت کرد به سمت پسره.
نمی دونم راننده نمی دونست که شیشه ای هم جلوش هست یا نه. وقتی اب دهن به این هوایی از شیشه ماشین سر میخورد به سمت پایین تازه فهمید که چیکارست.
ترمز زدن از یه طرف و اب دهنش از طرف دیگه باعث شد که به زمین و زمان بدو بیراه بگه.
--------------------------------
تهوعی نوشت:
نمی دونم آب دهن بود یا بلغم، چون همه چی توش بود وقتی دستمالش کشید گندتر شد
سلام
اخرش رو که خوندم حالم بهم خورد.خوب تو هم یه دستمال ور میداشتی کمکش میکردی.
حالا میدونید که چی کشیدم
اه اه اه اه
آخه خدایی اینم پسته تو گذاشتی؟؟؟؟
مثلا من بیام پست بزارم، امروز داشتم تو خیابون راه میرفتم، یهو یکی گلاب به روتون، شکوفه زد! خب الان این که چی؟!
نه دیگه قشنگ نخونیدن
گفتم راننده میخاست ادای تف کردن رو در بیاره که یهو شیشه جلو ماشین شکوفه ای شد
اه اه اه اه
آخه خدایی اینم پسته تو گذاشتی؟؟؟؟
مثلا من بیام پست بزارم، امروز داشتم تو خیابون راه میرفتم، یهو یکی گلاب به روتون، شکوفه زد! خب الان این که چی؟!
بله دیگه متوجه شدم
take care of urself my sweety
:*
tanx baby
سلام عزیز دل
من اپ شدم
سر بزنید لطفا
باشه چشم
وای...چه با جزییات هم نوشتی...
خوب نوشتم ینی؟