سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

بدشانسی پشت سر هم میاد

رو منقار دارکوب می نویسم دوست دارم و میفرستمش که بیاد پیشت تا اونقدر به سرت نوک بزنه که این جمله رو تو مغز پوکت فرو کنه.

* اول اینکه پولی رو که با هزار بدبختی از آقای رئیس گرفتیم که بدهی ها رو صاف کنیم رسوندیم بانک که واریز به حساب بشه و منم بتونم اینترنتی بدهی ها رو پرداخت کنم که دست گل مبارک بانک درد نکنه که آنلاین واریز نکرده بود و افتاد فردا

* بعدش خواستیم بریم دارایی که مالیات حقوق رو پرداخت کنیم همین که رسیدیم دارایی، از شرکت تل زدن که خودتو برسون یه  اینسان اومده که باید چکشو بنویسی و منم سریعا خودمو رسوندم. از تاکسی که پیاده شدم. دیدم که انگشتم لای در موند و سریع دستمو عقب کشیدم. هم انگشتمون کبود شد هم ناخنمون شکست هم اینکه پوستش کنده شد. خدا رحم کرد که انگشتم لای در نمود و قطع نشد(انگشتمون بدجوری خون مردگی داده)

* بعدش بهم خبر دادن که آزمون رایانه مالی مرحله دوم ساعت 11 برگذار میشه وقتی رفتم گفتن که ساعت 9 بوده و جا خیس و بچه نیس. منم با اون شرایط قبلی یعنی دو بند بالا، چشامو بستم و دق دلیمو سر اوناخالی کردم. بیچاره نمی دونی چطور عذرخواهی کرد. قرار شد پول آزمون مرحله بعدیمو پرداخت کنه.(بعضی وقتا آدم نباید خونسرد باشه چون ازش سواری میگیرن باید سگ باشی که ادم بشن)

* با همه این بدشانسی ها  که آزمونم افتاد 15 اردیبهشت وقتی  وارد خونه شدم حتی حوصله نداشتم که تو آینه به خودم نگا کنم و به خودم بگم عزیزم خسته نباشی. دیدم داداشم پرید کولم و گفت آی مریضم منم حولش دادم و جیغ زدم و بیچاره اونم ترسید. ولی یاد روزایی افتادم که مریض میشم که داداشی چه طوری عین شمع دورم میچرخه. شرمنده و پشیمان بعد ازینکه نفسی تازه کردم رفتم تو اتاقش و کمی شونه هاشو مالیدم که احساس کوفتگی نکنه بعد گفتم حالت خوبه داداشی و بعدش براش آب و قرص و دارو آوردم. باور نمی کنید انگار معجزه شده بود بعد از جاش بلند شد. (نهایت انسان بودن)

وقتی میبینی که یه بدشانسی آوردی برو بشین خونه و به هیچی دست نزن

نظرات 12 + ارسال نظر
Nima یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 20:01 http://Nimacruise.blogsky.com

من که صدبار میگم شما گوش نمی کنی !
مثه یه دخمر خوب بشینید یه گوشه و دست به هیچی نزنید !

من اگه بشینم بدشانسی خودش میاد در میزنه
منم فک میکنم خاستگاره فورا در رو باز میکنم و بدشناسی میاد وبال گردنمون میشه

مهندس بیسواد یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 20:09

بیشتر مواظب خودت باش دختر جون

من مواظبم
ولی

سرنوشت(شایان) یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 20:35 http://shayan-love.blogfa.com/

سلام وبلاگ خوبی داری آفرین
اگه وقت کردی یه سری هم به من بزن با تبادل لینک هم اگه موافق بودی من رو با اسم سرنوشت لینک کن بعد بگو وبلاگ زیبات رو با چه اسمی لینک کنم یادت نره[گل][گل][گل]

اینجا ظرفیت تکمیله
دوز ندارم لینکدونی وب زیاد شلوغ بشه
ببخشید سلام

Nima یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 22:13

خواستگارا صف کشیدن ! بنده خداها چقد آخه تو نوبت وایسن ؟

بهشون بگید چند وقت دیگه صبر کنن
نه که میخام ادامه تحصیل بدم واس خاطر اینه میخام وضعم مشخص بشه بعد

محمدحسن عبدی یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 22:58 http://1hasan.blogsky.com

سلام وبلاگ قشنگی داری به منم سر یزن (خزترین کامنتی که میشه گذاشت)


راستی سلام مرسی

Aji دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 02:38

حالا حالت خوبه؟ اوضات ردیفه؟
مرسی که هوای داداشی رو داری
می بوسمت
از راه دور
:*
مراقب خودت باش

از دور چیه؟
دیگه داری یواش یواش به منزل باز میگردی
بلی حالمون و اوضاعمون اوکی میباشد
منم میبوسمت

کاوه دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 10:07 http://www.gongekhabdide.blogsky.com

جمله اول پست خیلی قشنگ بود..
خیلی آفرین سوما.. به دلمان نشست


همینکه قاصدکی را فوت کنی تا عطر نفس هایت را با خود بیاورد کافیست...

دوس داشتی؟
قابل نداره
به دل خودم هم نشست

مجتبی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 11:33

چه روز بی ریختی!

نتیجه گیری : همیشه به برادران خود نیکی کنید!

خدا رو شکر که به داداشی نیکی کردیم وگرنه بدشانسی تا آخر شب باهامون بود

مجتبی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 19:46

میگم شمام از انگشت دس شانس نیاوردی ها!
یا تاورل میزنه...
یا لای در میمونه...
تو رو خدا احتیاط کن دختر...

نه اینبار انگشت اشاره بود
دفعه بعد انگشت وسطی میشه
من دستمو دوس دارم
نمی خوام از دستش بدم

حاج علی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 23:35 http://s-minimal.blogsky.com

ناخن منم مونده بود لای در ماشین و زیرش سیاه شد...الان 4 ماهی میشه که اینطوری سیاهه...
حالا تکلیف چیه؟؟؟
تا ابد همینطوری باید بمونه؟؟؟؟

نه حاجی فک نکنم تا ابد بمونه چون اگه ضربه خیلی وحشتناک باشه که ناخن می افته و یه ناخن خوشکل درمیاد
ولی اگه سطحی باشه که فقط زیرش سیاه میشه و خون مردگی میشه که اگه زود زود ناخن رو بگیری سیاهی برطرف میشه
غصه نخور خوب میشه

حاج علی سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 15:50 http://s-minimal.blogsky.com

حسام سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 19:21

راست میگی.بشین تو خونه.فقط چطوری باید فهمید اون روز آدم بد شانسه؟

معلومه دیگه اگه اولین بدشانسی رو مشاهده کرد سریع آژانس بگیره بره خونه تا بره یه گوشه بشینه تا بدشانسی از کنارش رد شه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد