سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

من نبودم

من سنگدل نبودم

ولی چقدر سنگدل شدیم. اصلا چیزی برایمان اهمیت نداره

نمی دانم نشانه خوبیست یا نه!!!!

--------------------------

بعداً نوشت:

اینم جوابای من در مورد پست "بازی با کلمات"

زغال: بلال

احمق: نخاله

انگشت: شصت

وب: اگه خدا بخاد فعلا شخصیه

سرکاری: دوس دارم سرکار بزارم

حلبی: روغن جامد

فلز: اکسیژن

رنگ: آبی متمایل به نارنجی

مریض: فقط چییییییییز

مشکوک: تا خدا بخاد هستم

نفس: میخام نباشه

حباب: اشتباه

جنس: کثیف

هوا: پاکیزه

زندگی: میگذره (الان ینی این زندگیه)

خوشبختی: به دنبالشم (نمی دونم کدوم کوچه قایم شده)

فقر: بی سوادی

تو (شما):ینی من؟؟!!!

مگس: موززززززی

چاپلوسی: خوبه ها

آب مماغ: جدیداً اضافه شده. حالا خوبه بینی مبارک رو عمل نکردیما وگرنه میگفتن اثرات عمل هستش

لاک: هر انگشتم یه رنگ

کلک زدن: نه چیز خوبی نیس

ماتیک: یا رنگ گوشتی یا صورتی یواش

قایق: فک کنم سهراب قایق رو ساخته

ابر: رویای من

وظیفه: نمی دونم چرا محبت کردن ما یه جور وظیفست ولی مدت و منتهی نداره

نظرات 9 + ارسال نظر
دیوونه یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 15:43

نشانه ی بدیست باور کن

یعنی بعدش چی میشه
احتمال داره وحشتناک بشه

دیوونه یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 16:00

حل شد؟

بله دست شما درد نکنه
خدا خیرتون بده

مجتبی یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 16:44

چرا فک میکنی سنگدل شدی؟
مگه چی شده....
همیطوری که نمیتونم نظر بدم در موردت...

هر چی حرف میشنوم یا ازم تعریف میشه , بیخیال هستم
قبلنا خیلی تحت تاثیر کلمات و حرفا قرار میگرفتم و زودی گوشام دراز میشد (البته دور از جون)
ولی الان حرفش برام پوچ و بی معنیه
ببخشید دیگه ازین شفافتر نشد توضیح بدم

حاج علی یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 17:10 http://s-minimal.blogsky.com

بد یا خوب...هرچه تو اسمش را میگذاری؟!
اینها را ول کن...خودت چطور هستی؟؟؟؟

من اسمی براش ندارم خو....
مرسی من خوبم
خدا رو شکر یکی ما رو دید

مریم و محسن دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 12:19

چی بگم والله
من که خیلی دلرحمم فکر می کنم بد اینطوری که من هستم

منم قبلا دل رحم بودم ولی خدا زد فرق سرمون اینسان شدیم

مجتبی دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 17:39

ینی فقط دوس داری مردم حرفی بزنن که دور از جون گوشات درازشه ؟!
این خیلی بده...به نظر من!

خوب به خاطر اینه که میگم الان حالم خوب شده و اینسان شدم
سنگ دل شدم و هیچ حرفی بر روی دل یخ زده ما تاثیر نمیزاره

حاج علی سه‌شنبه 9 اسفند 1390 ساعت 09:16 http://s-minimal.blogsky.com

جالب بود...جواب هات دور از انتظار بود(البته فقط بعضی هاش)

در کل آورین...

حالا اینا رو ولش... خودم چطوری؟

در کل منم غیر قابل انتظارم
من خوبم مرسی
حال شما چگونست

مجتبی سه‌شنبه 9 اسفند 1390 ساعت 13:41

آهان...ینی اینجور شد، که شما سنگدل گشتی...
آخر سالی تعریف جدید سنگدل بودن هم دیدیم....
خوش باشی...

خوب یه کم اغراق کردم شما زیاد به دل نگیر

مجتبی چهارشنبه 10 اسفند 1390 ساعت 16:54

اغراق...

تا ببینیم اغراقی که شوما تعریف میکنی معنی اش چی باشه...

آخه کدوم رفتگر بیکاره که تو آشغالا رو نیگا کنه تا ببینه که چی توشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد