سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

صف بانک و ژیلت مردونه!!!!

امروز صبح تو صف بانک:

آقایی به سمت من اومد و تو دستهای پینه بستش پر از ژیلت های یه بار مصرف بود.

گفت:

+ خانوم بخرید

- مرسی آقا ولی اینا مردونست من نمیخام

+ بخرید دیگه، واس آقاتون

ای خدا ما کی آقا داریم. یعنی خیلی بهمون میاد که آقا داشته باشیم

نظرات 14 + ارسال نظر
بی نام دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 00:10

خسیس واسه بابات میگرفتی خوب

بابام ازین سوسول بازیا خوشش نمیاد

مجتبی دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 00:14

سلام
چه وبلاگ جالبی داری!
خوشم میاد از وبلاگای این مدلی...
چه خوش شانسی که هر روز یه اتفاق جالب میافته برات!
باز خوش بحالت...
پـ چرا به ما خوش نمیگذره؟!!

سلام علیکم
خوب شما هم برید بانک
این همه اتفاق میافته تو دنیا
حتما تو خونه میشینید؟

مجتبی دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 09:16

...اینم حرفیه!
از فردا هر روز میرم بانک!

خیر سرم دانشجو ام...
ولی غیر استرس و سختی هیچی نداریم...
ینی کلا این 20 سال زندگیمون رو اکثرا، کارایی که دوست نداشتیم کردیم و ...سختی و... استرس و ....
خوش نمیگذره دیگه...خوش نمیگذره...

راستی...
بیان خوشمزه ای هم داری!

خوب حالا بیا واس 20 سال دیگت زندگی کن
اون 20 سال رو که دادی بر باد
استرس واس چی
دیگه کنکور هم تموم شد
بیان خوشمزه ای دارم؟؟؟؟!!!! نوش جان

مجتبی دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 09:26

ببخشید دوباره مزاحم شدم...

به اسم وبلاگتون نگا انداختم...sparrow...متوجه نشدم!

ولی خوب ، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود...
http://stuffkit.com/wp-content/uploads/2011/08/Shelter.jpg
بوخشید مزاحم شدم...خدافظ

شما مراحم هستید
کاملا درسته
منم الان با اون کوچولو انگار نصفی هستم در دو بدن (دو تا جمله رو فالوده زدم با هم)
حالا وب شما کدومه که منم یه سر بزنم

مریم و محسن دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 12:11 http://salysky.persianblog.ir

والله از قدیم می گفتن بعضی ها دهنشون فاله
یعنی یه چیزی بگن پیش میاد واسه آدما
خیره ان شاالله چی بگم

مریم جان خدا از دهنتون بشنوه
حالا میگن آرزوی خانومی که باردار هم باشه و ... اینا زودتر برآورد میشه
حالا واس ما پارتی بازی کنید که پروندمون زودی جلو بیافته

مجتبی دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 19:29

هییییی...
باشه! بریم واسه 20 دیگمون یه فکری کنیم...

eeee....ینی من فقط 20 سال دیگه...

من چون به عکاسی علاقه دارم ، یه وبلاگ از کارای خودم دارم که البته چون کارگران مشغول کارند ، تا اطلاع ثانویه و البته زود زود تعطیل میباشد...
میگم بهتون... تا اگه قابل باشیم تشریف بیارید...

چرا کارگران مشغول کارند؟
لوله ترکیده یا میخان جاده و بزرگرا بزنن از این وبلاگ به اون وبلاگ
اره دیگه 20
مگه میخای بیش از 20 سال دیگه هم زنده بمونی
شما که خوشت نمی اومد. همه چی کسله همون 20 سال خوبه
اگه تونستی تو این 20 سال تغییر بدی و مدت عمر رو تمدید خواهیم کرد

ترانه دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 19:33

هی...
پس نظرمن کووووووووووووووووووو؟؟

نظر شما با اجازه مدیر وبلاگ به نمایش گذاشته خواهد شد

ترانه دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 19:36

پس نظرمن کووووووووووووووووووو؟

حالا گریه نکن
دنبال نظر شما هستم ببینم کجا قایم شده

کاوه دوشنبه 17 بهمن 1390 ساعت 22:10 http://www.gongekhabdide.blogsky.com

سلام ای تو که هستی چراغ خانه من
برای زندگی ای بهترین بهانه من

در این هوای مه آلود و سرد پائیزی
تو آفتاب خزیده در آشیانه من

تمام دار و ندارم فدایت آن لحظه
که دل دهی به غزلهای عاشقانه من

به لطف عشق تو آمد- غزل غزل - به سراغم
و گرنه شعر کجا سر زند به خانه من

دمیدن از ته دل از من و صدا از تو
بزن انیسه زیبا و خوشنوا نی من !

تو آفریده شدی تا برای کبک دلم
به رنگ دام و قفس باشی آب و دانه من !

همه به خاطر توست این عذاب و سوز و گداز
گواه می طلبی ؟ ! شعر من نشانه من

نه اینکه می چزخد در دهان زبان من است
که آتش است درونم و این زبانه من

فقط برای تو ای خوب ای صداقت محض
مدام شعله کشد عشق جاودانه من

سلام ای دوست شماها هم هستید چراغ وبلاگی من
چه شعر رمانتیکیه اونوقت
مرسی

مجتبی سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 00:54

شما که ما رو کشتی رفت!!!
با این انرژی که بهم دادید ، فک کنم همین فردا برم فضا...

نه خدا نکنه
هنوز جوونی
ایشالا 60 سال عمر مفید داشته باشید بعد برید هوا فضا

مجتبی سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 12:15

10q

حالا خوب گفتما می تونی فک کنی

حسام سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 19:46 http://joyayekar90.blogsky.com/

سلام ؛

چه جالب...

صف بانک جالبه؟

ترانه سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 20:18

پس نظرمن کو؟؟؟؟


چی شد؟پیداش نکردی؟
لا اقل بگو نمیخوای بزاریش خیالم راحت شه

جان خودم همه نظراتو تایید زدم
اینجا چیزی سانسور نمیشه

دیوونه سه‌شنبه 18 بهمن 1390 ساعت 20:41 http://n900.blogfa.com

بعد بهت میگم که دغدغت شوهره میگی نه

نه بابا اینجوری نیس
امروز کمی ناخوش احوال بودیم یهنی دغدغم بی شوهریه؟
میترسم انقدر بگی که آخرش از نداشتن شوووور بمیریم و خلاص

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد