بعضی از آرزوها عین یه حباب هستن. رنگی و متنوع
هزار چرخ می خوره بالا و پایین میشه . حتی می تونی تو اون حباب کوچولو همه چی رو ببینی . هم اون ور حباب و هم عکس پشت سرت.
ولی وقتی عمر حباب تموم میشه عین چی میترکه
شاید واس یه لحظه ناراحت بشی که دیگه حباب رو نداری ولی با ترکیدنش, کمی از لذتشو رو صورتتت پخش میکند
و این بهترین حسی است که وقتی یکی از آرزوهاتون ترکیده بود ناراحت نشید.
خوبیش اینه که نه صدا داره نه ترکش نه موج انفجار.
این ترکیدن حجاب ارزوم واس خودش داستانی شده ها
آره...بازار ارز و سکه هم گاهی مثل حبابه...حبابه گنده که میشه، پدر جیبت رو در میاره...وقتی ترکید، بازم پدرت رو در میاره.
همون آهسته و پیوسته بهتره...
نه آرزویی بکن که مثل حباب باشه...نه شاهد ترکیدن حبابِ آرزوهات باش!!!!
بعضی وقتا ترکیدن بعضیاشون خیلی قشنگه
باشه چشم دیگه ارزو نمی کنم
با توجه به پست قبلی عاشق شدی دیگه همش اشکال تایپی داری(انکار نکن کسی باور نمیکنه)
نه بابا تو این دوره زمونه که همه چی گرون شده
محال میبینم که عاشق شده باشم
ولی خیلی کلافم
با خودم خیلی درگیرم
خودم به خودم گیر میدم
صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بی تو می گویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه می خواند به انکار تو اما
خاک این ویرانه ها بویی از آن گنجین دارد
خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد
در هوای عاشقان پر می کشد با بی قراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید
آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
خدایی این شعرها رو از کجا گلچین میکنید
اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه...
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم
اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست
از خوبی تو بود
که من
بد شدم!
بله دیگه امتحان رو سخت طرح کردم که همه رد بشن
زیبا بود
سلام...سر نمیزنی!
راستی، این اسم ما رو این بقل اشتباه نوشتی...
بی زحمت درستش کن...دستت درست.
سلام حاجی جان
کدوم اسم
تن بی جان و .. منظورتونه
میخاین که گفته های حاج علی باشه
چشم
چشم
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟
پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
** ** ** ** ** ** ** ** ** ** **
خوب اگه تقویم دل شما همیشه بهاری و سرسبز باشه که قانون طبیعت از بین میره
منتظر پاییز و زمستون باش
همانا که چهار فصل خدا قشنگه
خودت سوال میپرسی، خودتم جواب میدی!!!
نوبری اصلا!!!والاااا!
بزار "نوشته های یک حاج علی"
خوب حاجی دیدم باهام نمی حرفی
گفتم بزار جو سنگین نشه