سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

یاد خدا

هر اینسانی یه جوری خدا رو یاد میکنه

دکتر = خدا خودت هوای این یکی مریضو داشته باش. قول میدم که دفعه بعد خودم یه کاری کنم

مهندس = خدایا خودت میدونی که مدرکمو از فلان دانشگاه گرفتم،  هوامونو داشته باش که این ساختمون درست بره هوا

معلم = خدایا میدونم که هستی ولی کاری ندارم که انجام بدی ولی بی زحمت کاری کن این حقوق ما زیاد شه

دانشجو = خدایـــــــــــــــــــا خودت میدونی که مشکلات نذاشت . مشکلات مشکلات که نه، هی میگفت بریم بیرون، منم دیگه نشد. اگه قبول بشم هر 5شنبه برات روزه میگیرم

بچه = خدایا میدونی که دیشبم ابروم رفت. یه کاری کن که امشب با جیغ مامانم بیدار نشم

کارمند بانک: خدایا میدونی که این همه پول میاد و هیچ کدومش مال نیس. لطفا چش همه رو ببند ما یه کم بزاریم تو جیبمون. میدونی که زن و بچه خرج داره

خلبان = خدایا این همه میگی کارت درسته، من چشامو میبندم ببینم چیکار میکنی

دزد = خدایا میدونی که حقم  رو خوردن. میخام حقمو بگیرم پس بی زحمت واس ما کاری نکن بزار خودمون یه کاری کنیم

مادر = خدایا  یه شوووور خوب واس این دختر گلمون بفرست. از خوباش باشه فک کن واس دختر خودت میخای انتخاب کنی

ورشکسته = خدایا این بود، نه این بود. دمت گرم ما که ازت چیزی نخواستیم

گدا = خدایا چرا میگی همه با هم خواهر و برادریم و حق به طور مساوی تقسیم شده پس چرا چند تا شپش تو جیبم وسط وسط بازی می‌کنن. تا تو شکممون یه قورباغه هستش چرا تو دهنمون انگار جوراب گنیده سوزوندن. چرا شپش ها تو سرمون اتراق کردن. نزار اون دهنم وا شه خودت درستش کن بزار 9تا بچم از گشنگی نمیرن

------------------------

پ.ن: 

حالا بماند بعضیا یقه خدا رو میچسبن

راستی توجه کردین چرا بعضی که فقیرن بچه زیاد دارن، دلیلش چی می تونه باشه؟

شما چه جوری خدا رو یاد می‌کنین؟

نظرات 10 + ارسال نظر
کاوه سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 21:09

"اینجا هوا ابری است
آنجا را نمی دانم "

اینجا شده پاییز
آنجارا نمی دانم

این جا هوا سرد است
اینجا همه درد است
آنجا را نمی دانم

اینجا غروبی سرد
اینجا سرود مرگ
آنجا را نمی دانم

اینجا شده پاییز
اینجا غمم لبریز
اینجا زمستان است

اینجا زمین سرد است
اینجا دلی تنگ است
اینجا که پر برگ است
آنجارا نمی دانم ؟؟

اینجا هوا خوب است
آنجا را نمی دانم
اینجا همه عاشق
آنجا را نمی دانم
اینجا همه تنهان
آنجا را نمی دانم
اینجا هم زمستان است آنجا را نمی دانم

کاوه سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 21:10

ندانستم تو هم چون من پریشانی و بی تابی

تو هم عاشق شدی و مثل من شب ها نمی خوابی !

نه من فعلا عاشق نشدم
من میخام ادامه تحصیل بدم
تو رو خدا اصرار نکیند

گیل مرد سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 22:52 http://www.srs0911.blogfa.com

چرا فکر میکنی مهندس فقط ساختمون میسازه.
من میخوام خدا رو یاد کنم دو حالت بیشتر نداره یا سرم رو میگیرم رو به آسمون و میگم خدایا دمت گرم یا میرم یه مسجد یه حال اساسی میکنم.

خو مهندس ساختمون که فست فود نمی سازه
آفرین من میگم شما پسر خوبی هستی ولی انکار میکنی
من فقط یقه خدا رو میچسبم

حاج علی سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 23:55 http://s-minimal.blogsky.com

بنده به سبک دانشجویی شدیدا خدا رو یاد میکنم!!!

افرین حاجی من به شما افتخار میکنم

بیتا چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 00:32

در بیکران زندگی دو چیز افسونم میکند:

آبی آسمان که میبینم و میدانم که نیست

خدایی که نمیبینم و میدان که هست

سعی میکنم در همه حال به یادش باشم اما شبا بیشتر
با دعا خوندن سعی میکنم خودم و بهش نزدیک تر کنم

یعننی شبا خدا رو یاد میکنی
ببین باید مثل من شب و روز به فکر خدا باشی و یقشو چنان بچسبی که هواتو داشته باشه

Aji چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 22:52

راههای بیشماری هست واسه یاد کردن از خدا
یاد فیلم مارمولک افتادم
:)

سلام آجی خانوم
خوبی شما؟
آفرین اونم میشه
به تعداد هر یه نفر راه است برای خدا

محمدرضا پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 10:40 http://www.geiran.mihanblog.com

معلم میدانست فاصله ها چه به روزمان می آورند که به خط فاصله میگفت خط تیره....!
سلام دوست عزیز.بازم اومدم.امیدوارم دیگه خط تیره ایی بینمون نباشه.

خیلی خوش اومدین
خیلی خوشحالم که به کلبه حقیرانه ما سری زدید اونم بعد مدتها

کاوه پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 22:18 http://www.gongekhabdide.blogsky.com

آرامش دریای من، چندی است بر هم خورده است
امواج گیسوی کسی ، آسایشم را برده است

اوضاع بر وفق مرادم بود تا یکسال پیش
زان پس خیالی چون خوره ، روح و تنم را خورده است

آتشفشان عشق ، از کوه دلم فواره زد
حالا به جا از من، تنی دمسرد و دل آزرده است

یک اتفاق ساده بود، چیزی شبیه زلزله
آوار شد لیلائی و . . .دیدم که قیسی مرده است

چون باد، جارو کرد و برد آسودگیهای مرا
آشفتگی است ، این ارمغانی را که عشق آورده است

حالا پس از عمری شکستن در خود و پرپر شدن
با آنکه چون گل، خاطرم تب کرده و پژمرده است

اما خیالی نیست، چون آمد نیامد دارد عشق
این بار هم سهم من از آن زخمهای گرده است

ای باد! در گوشش بگو: بعد از تو ای عذراترین!
این وامق وامانده، دیگر دل به کس نسپرده است

بازم که نگفتین شاعر این ترانه های زیبا کیه؟

کاوه پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 22:27 http://www.gongekhabdide.blogsky.com

خورشید هم که بیاید

به جان همه ی پنجره ها قسم

تنها برای دیدن تو

بیدار می شوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این اشعار از مهرداد محمدی هستن..
بالای وبلاگم هم نوشتم(عمو مهرداد)

خوش به حال عمو مهرداد
آخرشم این همه محبت اینا رو نگرفتم واس چیه؟
شاید چون من از عموم دل خوشی ندارم واس همینه که نمی تونم درک کنم

علی محمد محمدی شنبه 17 دی 1390 ساعت 08:46 http://ermes-3.blogsky.com/

مادرم میگه روله حضرت موسی وختیگ نماز خونیه
وتگه : آبا و آسا ( عبا و عصامی ای خدا !)

البته اون میخواد اشاره کنه به همون جریان موسی و شبان !
و شعر زیبای مولانا که شبان عباراتی رو برای خدا به کار میگیره و موسی آنها را کفر می پندارد !
اما خدا با عتاب موسی را از فصل کردن بر حذر می دارد و به وصل کردن امر می کند !

جالبه اوائل ، نماز مادرم رو گوش میکردم خندم می گرفت اما الان میبینم از نماز خیلی ها بهتره و خدا بیشتر اونو میشنوه !! تا ...

راستی سلام همتبار
خوشحال شدم از آمدن مهربانانه ات !سبزمون کردی قربان

بدرود

وای منم خوشحال شدم که ازون همه وب بالاخره یه دونه همکلاسی پیدا کردم
انگار گم شده بودیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد