خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.
درباره من
خدا من تو بهترین فصل که پاییز و تو بهترین ماه که آبان باشه با کلی نمک و خوشکلی به خانوادم هدیه داد و قبل اینکه منو با لک لک ها بفرسته ، لوپمو بوسید که سرانجامش چال لوپ شد
ادامه...
نه اخه یه دختر تو کلاسمون هست که همیشه ماتیک میزنه بدم ماتیک میزنه ها بعد من اسمش رو گذاشتم لاشی دیگه دوستان هم بهش میگن لاشی البته یکم ببخشید بی ادبی شد اون بالا خودت گفته بودی فکر نکن و بگو منم همون چیزا اومد تو ذهنم و گفتم
اکشال نداره میدونم هر چی به ذهنت رسیده و گفتی تقصیر شما نیس
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
زغال: کباب
احمق:زیاده
انگشت:شصت
وب:لاگ
سرکاری:شوخی
حلبی:قوطی
فلز: آهن
رنگ:یک رنگی
مریض:بیمارستان
مشکوک:زندگی
نفس:حبس
حباب:ترکیدن
جنس: چینی
هوا: خراب
زندگی: میگذره
خوشبختی: حافظه ی خراب
فقر:زیاده
تو (شما): دیوونه
مگس: وز وز
چاپلوسی:خایه مالی
آب مماغ (همون اب دماغ): کثافت
لاک: قرمز
کلک زدن:خنگ
ماتیک: لاشی
قایق: خواهم ساخت
ابر: کومولوس
وظیفه:2 سال لعنتی
ینی هر کی ماتیک بزنه لاشیه
مرسی که وقت گذاشتین
بازم بازی سخت...
نه عمدی هاااا...
زغال: قلیون
احمق: بعضی ها...کلا آدم بی فکر
انگشت: انگشتر عقیق
وب: اعتیاد
سرکاری:خییییلی بدم میاد ازش! ولی بعضی وقتا خودم بقیه رو...
حلبی: پراید
فلز: پلاتینیوم
رنگ:خوب خیلی چیزا... قرمزی رز - قهوه ای چرم - مشکی مات - آبی آسمون - سفیدی برف - بلوند و قهوه ای مو...
مریض: شفا
مشکوک: فکر و فکر و فکر برای حل معمای اون
نفس: زندگی
حباب: رویا
جنس: خوبش خوبه
هوا: آبی و صاف و تمیز
زندگی: تلاش برای راحتی
خوشبختی: انتخاب خوب و درست
فقر: ریشه مردم میسوزونه
تو (شما): من؟! ینی چی..
مگس: مزاحم باحال
چاپلوسی: حال بههم زن...
آب مماغ (همون اب دماغ): عابرو.... دستمال کاغذی
لاک: بوی بد
کلک زدن: دوستانه اش خوبه (سود و ضرری در کار نباشه!)
ماتیک: با سلیقه زده بشه خیلی زیباست...مخصوصا قرمز خونی!
قایق: رو آب
ابر: رهایی
وظیفه: نظام وظیفه...سربازی
تازه این مرحله دوم هستش
مونده تا برسین مرحله آخر
مرسی که وقت گذاشتین
زغال: زمستون
احمق: اینسان
انگشت: کیبرد
وب: وبلاگ و فیسبوک و دوستام
سرکاری: استاد پاداشت
حلبی: حاشیه - زاغه
فلز: آهن، شمشیر
رنگ: عناصر تعیین کننده معماری- آبی
مریض: بیمار - مادربزرگم الان
مشکوک: من به همه
نفس: بالا میاد فعلا
حباب: صابون...شامپو
جنس: بدجنس- چینی
هوا: ایربک
زندگی: لایف
خوشبختی: در جست و جوی خوشبختی- ویل اسمیت
فقر: زاغه...من
تو (شما): فعلا تو دانشگاه کلی هندونه زیر بغلم گذاشتن...مهندس...سرگروه...شیرین عسل استاد
مگس: بعضی از همکلاسی ها
چاپلوسی: علی لطیفی(شما نمیشناسی)
آب مماغ (همون اب دماغ): آنفولانزا
لاک: لاکپشت
کلک زدن: و رکبوا و رکب الله، ولله خیر الراکبین
ماتیک: بعضی هاشون قشنگند...بقیه مسخره اند
قایق: سهراب
ابر: آسمون...دریا
وظیفه: سربازی...معافم
تموم شد؟؟؟؟کم بود که...تازه داشت کیف میداد...
خوشحالم که به این بازی علاقه دارم
اینم از مرحله دوم
رفتی واس مرحله سه
نه اخه یه دختر تو کلاسمون هست که همیشه ماتیک میزنه بدم ماتیک میزنه ها بعد من اسمش رو گذاشتم لاشی دیگه دوستان هم بهش میگن لاشی
البته یکم ببخشید بی ادبی شد اون بالا خودت گفته بودی فکر نکن و بگو منم همون چیزا اومد تو ذهنم و گفتم
اکشال نداره
میدونم هر چی به ذهنت رسیده و گفتی
تقصیر شما نیس