امروز آبجی فرنگیمون بعد از ده ماه دوری به سرزمین مادری برگشتن
چقدر انتظار سخته
همش تل میزنی و فک میکنی الانه پشت در هستن ولی انگار یه دیقه طول کشیده و هنوز تو راه هستن
ینی ادم باید گاو باشه که واس خودش احترام بزاره
قربون گاو چیز فهم، لام تا کامش با "ما" شروع میشه. تا حالا ندیدم که بگن "من"
-------------
عیدانه نوشت:
آخرش این عیدی ما رو دادن و کلی خوشحال شدیم
نه که زیاد باشه ولی خوبه از هیچی بهتره
اعصاب ادم بعضی وقتا خط خطی میشه که تو اتوبوس باشی و یه دونه ادامس دهنت باشه و هیچی هم نخورده باشه. بعد ادامس تو دهنت از هم باز بشه و به قول معروف شل و ول میشه.
نه میتونی تو اتوبوس بندازی و نه تو کلاه یا جیب یا کیف خانومی. چون آخر سر بابای ادمو جلو چشاش میارن.
دیگه داشت تو دهنم ولو میشد که در کمال بی فرهنگی شیشه اتوبوس رو زدم کنار و از اتوبوس پرتش کردم بیرون.
بعضی از انسانها هم به مثال همین ادامس بنده هستن
ما یه دوز پسر واقعی نداریم که از رو آتیش بپره جیز بشه
(نشون بده که جرات گذر از آتیش اینا رو داره، پس میشه تو مشکلات زندگی بهش تکیه داد)
امشب مواظب خوتون باشید. طرف آتیش نرید
تو بعداً نوشت اگه آتیشی در کار بود حتما عکسشو میزارم
اینم آهنگی از خواننده خوش صدا خانم آینه به اسم اعتراف
-----------------------
پ.ن:
چهارشنبه سوریتون مبارک باشه آتیش پاره ها (یکیش خودم)