* هرگاه کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدم، آنقدر در من هراس از گرفتن دستی هست که در گم شدن نیس
* به شراب خندهایت که ازان همیشه مستم گل من تو را نه اکنون، همه عمر میپرستم.
* دلتنگ شدن حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش را میکند.
* گرچه از فاصله ی ماه به من دورتری، ولی انگار همین جا و همین دور و بری، ماه می تابد و انگار تویی میخندی، باد میآید و انگار تویی میگذری
*خواستم زندگی کنم راهم را بستند، خواستم ستایش کنم گفتند خرافات است، خواستم عاشقی کنم گفتند دروغ است، گریستم گفتند بهانه ست، خندیدم گفتند دیوانهست. دنیا را نگه دارید من میخواهم پیاده شم (دکتر شریعتی)
* اندیشه خداوند بالاتر از فکر کوتاه ماست، به اندیشه قشنگ خدا می سپارمت
* قصه از حنجره اینست، که گره خورده به بغض، یک طرف فاصلههاست، در همه آوازها، حرف آخر زیباست، آخرین حرف تو چیست؟ حرف من دیدن توست
* برای محبتهایی که عمیقند، ندیدن و نبودن هرگز بهانه از یاد بردن نیست
من آمدم تا بدون هیچ ردپایی از گذشته بنویسم
دوس دارم برای دل خودم بنویسم بی آنکه کسی مرا بشناسد