سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

یه شب فرشته شدیم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نمایش همیشگی

زمان چقدر خسته بود، انگار نای راه رفتن رو نداشت. هروقت چشامو باز  میکردم انگار 1ثانیه بود که گذشته بود . خلاصه چشام تازه گرمای خواب رو احساس کرد و از اطراف هم صداهای مبهمی به گوش میرسید. تنها این جملات یادمه که میگفت همینه که هست، خدایا...، و بعد انگاری دعوا بود و صدای فریاد به گوش رسید.

دیگه هیچی یادم نیس انگار واقعا خوابم برده بود ولی خیلی سردم بود دوس داشتم که یکی پتویی چیزی برام بیارم و روم بکشه. تواین خیالات بودم که صدای فریاد به گوش رسید ولی اینبار صدا خیلی واضح بود انگار در اتاق است. روح به جسم برگشت و از شدت شوکه ای که وارد شد. نمی دانستم که چه شده فقط با هجوم جمعیت به حرکت ادامه دادم. پاهایم توان راه رفتن رو نداشت.

+ چه شده؟ آبگرمکن  ترکیده؟

- نه نه نه نه

+ پس چه شده؟ چرا جیغ میزنی؟

- نگذارید که خودش را بکُشد. خودش را آویزان کرده

جلو چشام هنوز تاریک بود با هزار بدبختی خودمو به سمت راهرو رساندم ولی کسی آویزان نبود و کسی قصد خودکشی را نداشت. برگشتم و قیافه ماتم زده همه رو دیدم و پرسیدم:

+ پس چه شده؟

- یعنی نمی بینی

کمی دقت کردم یکی رو تو تاریکی دیدم که سیم آنتن TV رو دور گردنش بسته و فشار میده ولی جرات محکم کردنشو نداره. یه دفه یکی رو دیدم که بدو بدو به سمتش رفت و از پله ها هولش داد پایین و سیم رو از دور گردنش باز کرد و منم به سمت اتاقم دویدم و نتونستم اون صحنه رو تحمل کنم ولی صدای ضربه هایی که با سیم به سر و گردنش میخورد می اومد ولی صدای آه و ناله ای شنیده نمیشد. این کابوسیه که هر از گاهی اتفاق میافته و هر وقت بیدار میشم چیزی اتفاق نیافتاده.خیلی جالبه که بعد از اون همه ضربه، نه جای سیاهی بود نه کبودی، نه دردی نه زخمی، نه ناله ای نه خواهشی و آرام کنار بخاری خوابش برد ولی من هنوزم قلبم تند تند میزد و صدای قلبم نمی ذاشت که خوابم بره. هیچی یادم نیس و یادم نمیاد که کی بیدار شدم و کی خوابیدم و اصلا بیدار شدم یا همش خواب بود.

ساعت 3 شب که از خواب بیدار شدم به اطرافم نگاه کردم و دیدم که همه چی امن و امان است و نه کابل و سیمی بود و نه صحنه ای که ادم شک کنه اتفاقی افتاده. انگار آب از آب تکون نخورده.

خانواده دوست

ازون جایی که خانوادم همش گیر میدن که نخودی (یعنی خودم) همش سرش تو خوابه و از سر کار برمیگرده ، بالشت و پتو از دوستاشه و هزار تا حرف و حدیث دیگه. منم کلی غصه میخورم که هیچ دوستی ندارم که باهاش تا سر کوچه برم یعنی وقتی ندارم. همه اینا مقدمه ای بود واس داستان امروز صبح.

2 روزی میشه که داداشم کله مبارک ما رو کچل کرده و میگه نخودی جونم پاشو واس صبحانه حلیم بخر. دیروز هم کی حوصله داشت خواب نازشو  ول کنه و پاشه بره واس حلیم. نه ماشینی داریم، نه دوس پسری که پاشه واسمون حلیم بگیره.

خلاصه دوره و زمونه بدی افتادیم. بابا و داداش ادم بشینه و دختر خونواده بره تو صف نونوایی و حلیم و اینا...

ای روزگار ولی خوشم میاد وقتی ساعت 6 برمیگردی، همه نگاها به ساعت خشک میشه و این نشون میده که تا این موقع شب کجا بودی.

خلاصه امروز ساعت 7 رفتم بیرون و این حلیم رو خریدم که داداشمون ویارشو داشت. بخدا خودم یه قاشق حلیمو نخوردم ببینم شوره تلخه یا چیه

و سریع به خونه بردم و به سمت شرکت راهی شدم

یه حرفایی همیشه هست

همش این جمله ورد زبونه

مخصوصا زیر بارون دیروز که موش آبکشی شده شدم

یه حرفایی همیشه هست که از درد ...



موزیک ویدئوی جدید و بسیار زیبای آکادمی موسیقی گوگوش بنام یه حرفایی


یه حرفایی...


یه حرفایی...


-------------------------

پ.ن:

کلیپ خنده دار تقلید اکادمی خوانندگی گوگوش!


لینک مستقیم – کیفیت بالا  ۷ مگابایت – flv

آکادمی گوگوش


لینک مستقیم – کیفیت مناسب – ۳ مگابایت – ۳gp

آکادمی گوگوش


چند سال بعد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

چشای ما امروز یه چیزیش میشه

از سر کار که برگشتم...
با همکارمون سوار تاکسی شدیم و چند متر اونورتر هم یک مرد سوار شد البته فک نکنم که از مردانگی بویی برده باشه . بعد دیدم که یه جوریه و زیاد نگاه میکنه. آخه خیلی ناجور بود که کنار دستت باشه و هی برگرده و نگا کنه حالا راننده هم نگا میکرد و تو دلش میگفت اینا با هم خوش و بش شدن. مرتیکه دستشو به پام کشید اولش چیزی نگفتم و خواستم با یه نگاه بُرنده (بورنده) توجیحش کنم ولی انگار کور بود و نگاهمو ندید و اینبار به بهانه اینکه گوشیشو از جیبش در میاره بهم نزدیک شد و چشام از تعجب این بچه پررو گردالی گردالی شد اگه یه ذره بهش لبخند میزدم حتما بغلم بود. خلاصه یهو آمپراژم زد بالا و با صدای بلند هر چی از دهنم بود نثارش کردم مرتیکه عوضی انقدر حول کرده بود که به راننده گفت مرسی و بدون اینکه ماشین توقف کنه از ماشین پیاده شد اگه ماشین همینجوری حرکت میکرد حتما خودشو از ماشین پرت میکرد پایین.
بعدش با آبجیم و داداشم قرار گذاشتیم که یه جایی بریم و موقع برگشت رفتیم ساندویچی و ازون جایی که آخر ماه بود آهی تو بساط نبود و پولمون کفاف یه سیب زمینی میداد. حالا فقط 3000 تومن پول تو جیبم بود با 100 هزار تومن پول اینترنت که میخاستیم تو یه شرکت دیگه ثبت نام کنیم. اخرش که رفتیم واس تسویه, تو ذهنم گفتم سیب زمینی نفری 600 یا نهایتاً 700 تومن باشه ولی وقتی گفت 3000 تومن دیگه کُپ کردم قلبم داشت تند تند میزد ولی خیلی ریلکس رفتار کردم که ...
یادم رفت بگم کنار میز ما یه گل پسری بود با 2تا دختر. حالا بماند که دخترا چقدر روی میز ما رو نگا میکردن که چیز زیادی نداشت . پسره خیلی خوشحال بود که با 2تا دختر ... اومده بیرون و واسشون سفارش داده . یکی از دخترا خیلی یه جوری بود همش به دختر و پسره میگفت: خو حرف بزنید چرا ساکتید و همش فک میزد.
آخه کسی نبود که بهش بگه تو مزاحم این 2تایی و فکتو ببند و برو یه صندلی دیگه که اگه خواستن حرفی بزنن یا همدیگه رو ببوسن راحت باشن. خلاصه شام خوردن و ساندویچ خوردن رو بهشون کوفت کرد و ما هم از سر میز بلند شدیم ولی اونا تازه جاشونو خوش کرده بودن. دوس داشتم که بهشون نگا کنم که ببینم چه جور ادمایی هستن ولی ازونجا که من خجالت میکشیدم که بهشون نگا کنم؛ بنابراین از نگاه کردن خودداری کردم و مث بچه آدم از اونجا اومدیم بیرون.
---------------------
پ.ن:
احتمالا تا 1 یا 2هفته اینترنت نداشته باشیم ولی برمیگردم. من همین دور و برم
داریوش و فرامرز اصلانی میگن : اگه یه روز برم سفر رو حتما گوش کنید. اینجا رو کلیک کنید