سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

آرمانم کجایی؟!!!

این همه با امید زندگی کردیم آخرش فهمیدیم که رویا برام مونده
اومدیم رویامونو بزرگ کنیم دیدیم که ارزش نداره
الان آرمان هستش که باهم مونده اگه بشه بهش برسم دیگه همه چی حله
----------------------
پ.ن:
آجی فرنگیمون امروز راهی سفر شد و برگشت به کشور کانگروها
انقدر دوس دارم که مثل قبل به روزگارم هیجان بدم ولی انگار هیجان هم مرده. چیزی ذوق مرگمان نمیکند.
خیلی دوس دارم با کارام دیگران رو حرص بدم واسم هیجان داره

نظرات 5 + ارسال نظر
مجتبی شنبه 26 فروردین 1391 ساعت 00:06

چی شده

حاج علی شنبه 26 فروردین 1391 ساعت 07:57 http://s-minimal.blogsky.com

میگم شمام برو یه تست روان شناسی بده...
آخه از حرص دادن مردم چه لذتی میبری؟!؟!؟
من فقط فک میکردم خودم به پارانویا مبتلا هستم...نگو دوستان هم از انواع دیگرش رو دارند...

بی خیال...شوخی بود...

برو دنبال آرمانت...حتما بهش میرسی...

واگیری بود
منم ا شما گرفتم
بس که مطالب شما رو خوندم رو اعصاب ما تاثیر گذاشت
حالا کی گفته اسمش ارمانه
چرا حرف دهن ادم میزارید

مجتبی یکشنبه 27 فروردین 1391 ساعت 20:11

دو خط اولی که حاج علی گفت...

مجتبی دوشنبه 28 فروردین 1391 ساعت 12:11

حرصی...
حرص ده...
حرص پراکن...
حرص دربیارنده...
ای...

قیافه شو!

مگه قیافم چشه؟
دختر به این مهربونی ندیدین

حسام پنج‌شنبه 31 فروردین 1391 ساعت 00:43

ایشااله بسلامتی ...

سلامت باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد