سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

سنگ- کاغذ- قیچی و دیگر هیچ........ خداحافظ

خاطرمان باشد که یادهم باشیم شاید سالها بعد در گذر جاده ها از کنار هم بگذریم و بگوییم آن غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود.

والا همه چی گرون شده؟

20000تومن از آجیمون عیدی گرفتیم (البته چون تعداد زیاده نمیشد که به من 100000 تومن بده)

خدایش این 20 تومن هم زیاد بود

ما چند وقت پیش رفتیم خرید عید، یهویی خوشمون اومد از یه مجسمه و خریدیم خلاصه خریدای ما شد یه مجسمه و یه دامن و 4تا شلوار مهمونی.

مامی بنده وقتی قیمت خریدای ما رو گفت چشامون اینجوری شد 

قیمتها رو  اینجوری گفت:مجسمه 3000 تومن . دامن 2000 تومن و شلوارها هم دونه ای 1500 نومن

میگم مامان جان خودت چند وقت پیش شلوار نخی خریدی 6000تومن حالا اینا 2000 تومنیه؟ هی میخاد حرصم بده

مامی میگه: خوب حتما ازین حراجی ها گرفتی که ذوق زده ای

نمی دونم مامی چرا اینقدر با ایحساستمون بازی میکنه

نمی گه قلبمون حساسه و با باطری قلمی کار میکنه و با این حرکتش از کار میافته

نظرات 17 + ارسال نظر
زینب جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 14:39 http://my-life-story.blogsky.com

سلام
آیا این قیمتهایى که فرمودى واقعیه؟!!!!

بلی کمی تا قسمتی واقعی

Aji جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 14:56

عید شده مگه اونجا؟ :)
این عیدی بابت چی بوده؟ کدوم عید؟ نکنه سال نو شده اونجا :)
در ضمن، 4 تا شلوار مهمونی؟ چه خبره؟ حالا دامن چرا گرفتی شاید یکی دیگه برات گرفته باشه؟ :))

در هر صورت، مبارکت باشه. با دل خوش بپوشی همشون رو :*

آی اجی جان دس رو دلم نزار
آخه کی تو این دوره زمونه بلند میشه دامن میخره؟
ادا بهم عیدی داده (پیشاپیش دیگه گفت خودتون باهاش ملزومات بخرید)
مهمونی که نه مثلا اگه مهمون بیاد بتونیم بپوشیم
ساده اس و گل منگلی نداره

مجتبی جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 15:38

وقتی میبینم لباسای زنونه به این قیمتای مناسب گیر میاد حرصم در میاد!!!!
خداوکیلی لباسای مردونه خیلی بد گرونه!

من بنظر خودم آدم بد سایزی هستم!
ینی بین سایزم...
با مامی رفتیم بازار پارچه فروش ها و دو قواره پارچه خریدم و دادم پیرن بدوزن برام...بلکه اینبار به تنمون فیکس شه لباسامون...فهلن همین!

منم پیشاپیش از پدربزرگم و عمه ام دریافت کردیم...

خوش به حال شما که بابابزرگ و عمه داری
من که عمه دارم ولی با نبودش فرقی نداره
بابابزرگمون هم من بدنیا نیومده بودم فوت کردن هر دوتاشون
ایشالا مبارک باشه هم عید و هم پیرهنتون
ایشالا کت و شلوار دامادی

دیوونه جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 17:04

بعد امسال شما قصد پوشیدن بلوز یا پیراهن نداری؟
فقط شلوار میخری که

آخه من رو لباس خیلیی حساسم
همشون جیگولی هستن
در شان یه خانم حسابدار نیستا
به دنبال یه بلوزم

محمدحسن عبدی جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 17:12 http://1hasan.blogsky.com

ببینم صفر جا انداختی یا تو دهه 70 خرید کرده بودی نگه داشتی واسه الان؟؟
خوب حق داره مادر. بنده خدا رو چرا میذاری سر کا ر آخه تو

گفتم که واقعی نیس
شبیه به واقعیته
مگه یه دامن اصلش 25000 تومن باشه فرقی هم داره
مهم اینه که شیکه زیاد خرج رو دستم نزاشته

محمدحسن عبدی جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 17:16 http://1hasan.blogsky.com

واسه روز زن هم یه چیزی تو وبلاگ گذاشتم :دی

بلی دیدم
دست شما درد نکنه

مجتبی جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 17:45

-راستی حالا شومام حرص نخور...باتریت شاید شارژ نداشته باشه...بهش فشار میاد! (شوخی)
راستی یه چیزی یادم اومد!
میدونستی آیا وختی برق نباشه چجوری میتونی موبایلت شارژ کنی آیا؟!
از پریز تلفن!

-مامانت راست میگه دیگه!
هی هرچی درمیارید میدید مانتو و کفش! eeee...

به جون نخودی مانتو و شلوار نخریدم
فقط یه دونه کوه پشتی خریدم واس سرکار. چون کیفم دیگه از خجالت بی پولی سرخ شده بود
بعدشم این اواخر چند تا خرید جزئی
مانتو نگو جون باباشون.
چند روز پیش رفتم مانتو فروشی (با یه جوری که مانتوشون خیلی قشنگ نیست فقط خواستم آمار دستم باشه) و گفتم ببخشید چند؟ گفت قابل نداره 89000 تومن گفتم 59000؟ گفت نه 89 تومن
منم که 30000 تومن بیش تو جیبم نبود گفتم میام خدمتتون بزارید چند تا مغازه رو نگا کنم
دو پا داشتم و دو تا دیگه قرض و الفرار

مجتبی جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 21:46

-ممنون سوما جان...

-دومادی کجا بود! من فروردین تازه میرم تو 21
خوشی نکردم تو این 20سال کهههه!
خیلی بده هاااا...که خوشی نکردم... بگذریم...

-عمه ام خییییلی دوسم داره! تازه نمیخواستم قبول کنم...دیگه زور شد....
از بابا بزرگ هم نمیخواستم خدایی قبول کنم! آخه زشت بود...ولی دیگه...

-بابا دیگه دوره عیدی دادن و عیدی گرفتن تموم شده...غم چی رو میخوری!
خدا رحمت کنه رفتگان خاک رو...

-آره بهترین کار اینوقتا فراره!

من کی غصه خوردم.
ایشالا امسال سال خوبی براتون باشه

رویا جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 22:12

شما کجا خرید میکنی!!!!!
من یه بلوز مجلسی گرفتم ۵۰
شلوارم ۴۰
تازه لباس بچه ازون بدتر یه پیرهن دخترونه ۸۰
در جواب اون اقایی که میگه لباس مردونه بد گرونه بگم که
اقاجان مردا کلا بیان یه پیرهن و شلوار بخرن مثه خانوما
نیستن که .... و .... و .....های دیگه هم داشته باشن که اونام کلی گرون شده...

من از مغازه خرید میکنم.شما چطور؟
نکنه فک میکنی از کرمانشاه خرید میکنم
من که قیمت خریدامو نگفتم اونا قیمت مامی جون بودکه میخواست حرصم بده

مجتبی جمعه 19 اسفند 1390 ساعت 23:40

-نگفتم که غصه میخوری! منظور خاصی نداشتم...ناراحت نشو!

راستی امروز هم حسابی توی درس املا تنبل بودید هاااا...چن مورد مشاهده شد!

-در جواب اون خانوم هم باید بگم :

پس حداقل یه جایی بهره از مرد بودنمون بردیم!
اونم چه جایی...

نه خوب نرسیدم یه بار دیگه چک کنم ببینم که حرفی جا مونده یا نه
ولی اگه بگید کدومه ممنون میشم و اصلاحش میکنم
حالا اشکال نداره شما دعوا نکنید

حاج علی شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 11:35 http://s-minimal.blogsky.com

سرکار خانوم خودم عزیز

مراسم عقد اون دو نوگل نو شکفته ی نو کیسه ی نو نهال، امروز حدودای راس ساعت 10.30، برگذار میگردد...

محل برگزاری مراسم، متعاقبا اعلام میشود...

تمامی دوستان و مخاطبان عزیز وبلاگ من، در مراسم عقد دعوت میباشند...

از آوردن دوربین عکاسی و فیلمبرداری جداًًًًًً خودداری فرمایید!

آخه من سرکار هستم
آقای رئیس که نمیزاره بیام
حداقل شب برگزار میکردین که بشه ایشون رو هم بیارم
ینی نمی تونیم با مهندس و عروس خانم عکس بندازیم؟

حسام شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 11:46

سلام ؛

شُمام حساس !

بله دیگه

مجتبی شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 12:22

1500 نومن : تومن
کوه پشتی : کوله پشتی و...

ببین وقتی بهتون میگم حساس نشو! حساس نشو! واسه همین روزاس...

چشم دیگه حساس نمیشم

پرنده شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 17:20 http://fereshtehparande75.blogfa.com/





همین!

عروس خانم مبارک باشه

Nima شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 20:11 http://Nimacruise.blogsky.com

همه چی گرون شده !
اینجا شنبه بازار - من نیما .
I LOVE YOU PMC

منم نخودی
tv pesia 1 is show time

Nima یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 14:10 http://Nimacruise.blogsky.com

اون پست اولیه آلوده بود ما هم حساس !
ماکس هم عذر می خوام ماسک هم که نداشتیم گفتیم ویروسی میشیم.
به اینجا عزیمت نمودیم ...
من چای می خورم. چای سبز باشه لطفا.

اینجا که کافی شاپ نیست
ولی چشم میگم واس شما سفارشی باشه

حاج علی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 23:29 http://s-minimal.blogsky.com

مامانا کارشون همینه...از اونا بد تر...بابا ها...

ینی منتظرند تو یچی بخری، بزنند تو سر مال...خداییش خیلی حرص در آرند...ولی ما که دیگه ککمون نمیگزه!

شما ریلکس و خونسردی ولی من نمی تونم خونسرد باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد